سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/4/9
6:30 عصر

نوش داروی تاریخ مصرف گذشته

بدست قصر شیرین در دسته کوتاه نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

نوش داروی پس از مرگ سهرابت دردی از من دوا نمی کند. تاریخ مصرفش گذشته است.


90/4/9
6:28 عصر

یوسف و اررور

بدست قصر شیرین در دسته کوتاه نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

یوسف با همه یوسفی اش، مشکلات خاص خودش را داشت. یوسف نیز زندگی اش گاها اررور میداد. مخصوصا زمانی که زلیخا روی او کلیک کرده بود.


90/4/2
2:19 عصر

پرسید: 'چرا میخندی؟' گفتم: ' تو کچلی!؟ من نمیدانستم !!'

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، زندگی شهید چمران

بسم الله الرحمن الرحیم

مدت زیادی نیست که شهید چمران ذهن مرا به خود مشغول کرده است. شاید حدود یک سال و اندی باشد که به طور جدی درگیر سیره و زندگی اش شده ام. و شاید کمتر روزی باشد که چهره اش در ذهنم نقش نبندد. حدود چند ماهی است که قسمتی از وصیتنامه شهید چمران را میخوانم و میخوانم. هر جمله اش را که می خوانم مکث می کنم و روی آن فکر می کنم. در طول روز مرتب به حرف های وصیتنامه اش و به آنچه از او می دانم فکر می کنم. امروز که طبق عادت معمول به سایت چارقد سر زدم، مطلبی از خاطرات همسر شهید چمران را در سایت دیدم و خواندم. با عنوان دخترک بیروتی، مرد ایرانی. البته اول این عنوان را ندیدم. فقط در متن عبارت دخترک بیروتی خیلی نظرم را جلب کرد و با خودم گفتم یعنی چه؟ دخترک بیروتی، دخترک بیروتی. اصلا کامنت بگذارم و بگویم دخترک بیروتی یعنی چه! ولی بعد گفتم مطلب را بخوان تا اشراف داشته باشی به متن. وقتی خواندم و تازه فهمیدم که همسر شهید چمران بیست سال از او کوچکتر بوده فهمیدم که دخترک بیروتی عبارت همچین نامناسبی هم نیست.

ظاهرا دخترک بیروتی قصه، حجاب درست و درمانی هم نداشته است! چمران با آن عظمت عاشق یک دختر بیست سال کوچکتر که حجاب هم نداشته می شود. البته دختر بیروتی شاعر بوده و در مدح اهل بیت شعر می گفته است. و ظاهرا شهید چمران معرفت و پاکی درونی این دختر را تشخیص داده بوده است و تصمیم گرفته این شعله ی کم سو را به دریای نورانی اهل بیت طهارت وصل کند و اکنون پس از گذشت نزدیک به چند دهه از شهادتش، حجاب این خانم نشان دهنده ی موفقیت چمران است.

خلاصه خیلی تعجب کردم. یاد این افتادم که از کسی شنیدم که می گفت حضرت خدیجه(س) قبل از ازدواجش با پیامبر(ص) ازدواج دیگری نداشته است زیرا از شأن پیامبر(ص) به دور است که زنش قبلا زن کسی دیگر بوده باشد.!!!! جالب است که اینچنین آدمهایی درست و حسابی هم فکر نمی کنند که از کل زنان پیامبر(ص) فقط یک نفر آن هم عایشه دختر 9 ساله ای بوده است. بقیه همه قبل از آنکه به عقد ایشان دربیایند ازدواج کرده بودند. پس این چطور با شأن ساختگی ذهن شما سازگار است؟؟؟

چون خود طرف عقاید عجیب و غریب دارد، چون زنش را مثل یک کالا از آنِ خودش می داند فکر میکند اینکه زنش قبلا ازدواج نکرده باشد، یک مزیت بسیار والایی برایش محسوب می شود. اکثر اینگونه عقاید هم در ما زنان و مردان ایرانی پررنگ است و بومی است و ریشه اسلامی ندارد. حالا عقایدت مال خودت چرا دیگر برای بزرگان اسلام هم شأن و خط و نشان می کشی؟

چمران ولی از اینگونه قید و بندها آزاد بوده است. ایرانی بود ولی به این فکر نمی کرد که اگر من با این دختر کم سن و سالی که عالم او را بدون حجاب دیده اند، ازدواج کنم پشت سرم این حرف و آن حرف را می زنندو در شأن من نیست و .... مهم عشقی است که مخلوط با عشق الله به وجود آید و برای بیشتر پر زدن سوی الله امتداد یابد.

ریزنکته های زندگی شهید چمران سرمشق بزرگی میتواند باشد که باید هر روز از روی آن نوشت. و اما غاده، از زندگی اش زیاد نمی دانم اما خوب میتوانم درکش کنم. 

در متن مطلب آمده است که:

((دو ماه بعد از ازدواجمان دوستم گفت: «یک چیز برایم روشن نشد! تو خیلی از ظاهر خواستگارهایت ایراد می‌گرفتی، چطور با او که مو نداشت ازدواج کردی؟» .... آن روز به محض بازکردن در خانه، شروع کردم به خندیدن، آنقدر که اشک از چشمانم جاری شد. پرسید: "چرا می‌خندی؟" گفتم: " تو کچلی!؟ من نمی‌دانستم !!"))

غاده دختر یک تاجر پولدار بیروتی است که دارای تحصیلات است و عشق به اهل بیت دارد. تحصیلات و شغل پدر و شرایط زندگی اش طوری است که دنبال یک مرد ایده آل خودش از هر نظر می گردد. ناگهان سروکله چمران پیدا می شود. نوری که در وجود چمران است غاده را به خودش جذب می کند و با ردگیری همان نور غاده به سرچشمه نور نزدیک تر می شود.

وقتی الله بخواهد تمایلات ظاهری و هر چه متعلقات مادی است و هرچه ساخته و بافته ی ذهن پریشان ماست از کار می افتد. تا آنجا که حتی در زمان انتخاب شریک زندگی، ظاهر طرف را هم نمی بینی و فقط روح و فقط باطن و فقط نور.

واقعیت این است که ما زندگیمان را خودمان می سازیم. مسیر پرواز یا سقوطمان را خودمان انتخاب می کنیم. لیدر و سرپرست و رهنما را خودمان بر می گزینیم. و همسفر را خودمان انتخاب می کنیم. و اینجاست که سنت های الهی و قوانینش یک یک به یک با توجه به انتخاب های ما بر ما نازل و وارد می شود.

از پای سیستم با شتاب بلند شده ام، در همان حالت بهت و حیرت زدگی می گویم مادر همسر شهید چمران بیست سال از او کوچکتر بوده حجاب هم نداشته است و بلند می خندم. مادرم به من زل زده و متعجب است، بعد سرش را برگردانده می گوید به زندگی مردم چکار داری؟ لا تجسسوا. می گویم مردم زندگیشان روی آنتن می چرخد، من کاری ندارم. یاد حرف قدیمی و همیشگی مادرم می افتم.... به این فکر می کنم که همه ایرادها بهانه است........ دنبال نور باید گشت.


90/4/1
5:38 عصر

احتیاط، شکستنی!

بدست قصر شیرین در دسته کوتاه نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

به نقل از شنیده ها....

در زندگی خود هیچ وقت 4 چیز را نشکنید: قلب و قول، اعتماد و ارتباط.... چون شکسته شدن آنها دردناک است ولی صدایی ندارد.


90/4/1
5:36 عصر

زیاده خواهی انسان

بدست قصر شیرین در دسته کوتاه نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

به نقل از شاعر....

بدان ای عزیز، رنج مردم در سه چیز است: از وقت پیش می خواهند، از قسمت بیش میخواهند، آنِ مردم از آنِ خویش می خواهند.


90/4/1
5:34 عصر

مشکلات

بدست قصر شیرین در دسته شعر منتخب

بسم الله الرحمن الرحیم

یک روز و دو روز نیست مشکل ما / ما سیصد و شصت و پنج مشکل داریم....


90/3/26
12:48 صبح

علی، زیباترین نام

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی

بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا به حق این شب عزیز، مرا تا آخرین لحظه ی عمرم محتاج هیچ یک از بندگانت در هیچ اموری از زندگیم نکن. الهی آمین....

زیباترین نام از نظر من علی است. دبیرستانی که بودم یکی از دوستانم که یک سال را هم در کنار هم می نشستیم و به اصطلاح بغل دستی بودیم دقیقا متولد همان روزی بود که من متولد شده ام. البته من 8 صبحی و او 2 بامدادی بود. یعنی چند ساعتی بزرگتر می شد. یکی به این دلیل و یکی هم به دلیل آنکه بسیاری از اصول فکری و اخلاقیمان شبیه هم بود صمیمیت و دوستیمان خیلی زیاد و محکم شده بود. می دانست که من ارادت و علاقه ی خاصی به حضرت امام علی علیه السلام دارم. به همین دلیل هر سال سالروز ولادت امام علی (ع)، یک کارت تبریک به من می داد. معمولا روی کارت تبریکش اشعاری در مدح حضرت علی (ع) با خط زیبا و نام علی حک شده بود. هنوز کارت تبریک هایش را دارم. یاد آن روزها و آن حالات معنوی هم بخیر....

هر لحظه و هر ثانیه که می گذرد، همانقدر به جلو می رویم و به همان اندازه از عمرمان پشت سر می گذاریم. به همان مقدار به بهشت یا جهنمی که می سازیم نزدیک می شویم و به همان قدر خشنودی یا خدای نکرده غضب حضرت حق تعالی را نسبت به خود بر می انگیزیم. باشد که سروکارمان با خدا باشد و فقط الله و الله....

با همه  گناهان و اشتباهاتی که در زندگی داشته ایم وقتی می خوانیم یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا.... روحی تازه می گیریم و ازنو برای عبادت و زندگی و بندگی آماده می شویم. و وقتی در شب میلاد برترین مرد عالم هستی بعد از آقا رسول الله، وقتی دست به دعا بر میداریم که امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء....و باز می خوانیم و می خوانیم...و وقتی در شب میلاد علی (ع) همه فضائل دانسته و ندانسته علی بن ابی طالب (ع)، از جلوی چشم می گذرد و علی (ع) با همه هیبتش ما را مجذوب خود می کند. و وقتی در این شب نورانی دلی می شکند و آهی از درون سینه بلند می شود و قلبی به خشوع و خضوع در درگاه الهی می لرزد...همان زمانی است که از ته دل و با تمام وجود می گوییم خدایا یا الله به حق این شب عزیز عیدی که در شأن این شب بزرگ است را برای ما در نظر بگیر و حوائج حاجتمندان را به حق علی (ع) بده ای امید سائلان....ای خدای موحدان و یا من لا یبرمه الحاح الملحین....

و مانند عید غدیر باز هم می گوییم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام


90/3/25
4:22 عصر

دلتنگی برای یک مجله حتی!

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

مثل اکثر اوقاتی که وارد این جامعه مجازی می شوم و پایه س ثابت برخی سایت ها و وبلاگ ها هستم که شاید شمارششان به ده انگشت نرسد، امروز هم مثل گذشته به سایت مجله الکترونیکی چارقد سر زدم.

چند وقتی است که هرگاه به چارقد سر میزنم، چارقد در من آن شور و شوق گذشته را زنده نمی کند. اولین باری که چارقد را دیدم برداشتم با یک کنکاش دقیق در مجله این بود که مجله ای است که توسط یک عده از خانم های جوان حزب اللهی اداره می شود. دلم می خواست با مجله همکاری کنم و بعدها می دیدم که دختران جوان و حزب اللهی و دغدغه مند دیگری هم هستند که مجله را می پسندند و تمایل به همکاری دارند. ماجرای همکاری من هم از زمانی شروع شد که سردبیر دنبال یک مصاحبه با مسئول ارگان خاصی می گشت و مصاحبه ای که خودشان قرار گذاشته بودند کنسل شده بود. الله بختکی قرعه به نام من افتاد و دست به دست پیگیری دسترسی پیدا کردن به مسئول مورد نظر گشت و گشت تا به من رسید و مصاحبه را برای مجله انجام دادم.

سر انجام همین مصاحبه بود که تلفنی با سردبیر چارقد صحبت کردم و آشنا شدیم و اسممان رفت جزء هیات تحریریه چارقد. مجله یک سری نویسنده دارد و عده ی کمی هم اعضای هیات تحریریه هستند.

داشتم می گفتم امروز که طبق عادت معمول سایت مجله را باز کردم بیشتر از همیشه غصه ام گرفت. با خودم گفتم ای بابا، نشد که بشود. من همان چارقد قبلی را می خواهم. در صفحه اول و اصلی هر چه عکس بود (به جز یکی دوتا) همه از عروسی کیت پرنسس ایتالیا که امل است یا نیست به ما چه، از دختری که مانتویش مانتو نیست و لباس شب است و آرایش صورت و مدل مویش مناسب مراسم آنچنانی و عکس چهار زن هالیوودی با فرم مخصوص هالیوود و ناخن های لاک زده یکی دیگر و آخر هم کاریکاتوری که شاید صدسال هم نمیدیدم که خیلی بدم آمد در مطلب چادر، میخی بر....

خلاصه دلم برای چارقدی که قبلا سر می زدم که انگار یک چارچوب خاص برایش تعریف کرده بودند، که حس می کردم در این جامعه ی مجازی که هر چه سایت هست برای آن وری ها هست! یک جایی پیدا شده که به غربت دختران محجبه تا حدی مَحرم باشد.

با مدیر مسئول چارقد هم در آخرین جلسه صحبت شد که برای چارقد باید چارچوب تعیین شود. برای مطالب، عکس ها، مخاطب، هدف چارقد و ... . قرار بود جلساتی برگزار شود و بررسی گردد اما خبری نشد.

با این اوصاف هر چه بیشتر زمان می گذرد خودم را برای دل کندن از آن ذهنیت خاصی که از این مجله داشتم آماده تر می بینم. دیگر چارقد آن چارقد گذشته نیست. چارقدی که دختران محجبه و فهیم و انقلابی و دغدغه مند و فعال در آن قلم می زدند و سایت را از آن خود می دانستند و خوشحال بودند که جایی هست که حتی نگاهی گذرا هم که در مطالب و عکس های آن میندازی به راحتی خط مشی نویسندگان و منطق و گرایش و دینشان دستت می آید.

به نظر من از نظر بصری چارقد دارد به خطا می رود و باید برای از بین نرفتن شأن مجله فکری کرد.


90/3/19
9:30 صبح

انتخاب همسر و طیفی از دختران مجرد

بدست قصر شیرین در دسته ویژه نامه ازدواج

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش اول: بیابید پرتقال فروش را!

یکی از دوستان می گوید: 14 ساله که بودم یک خاستگار 24 ساله داشتم. پدرو مادرم کلی خندیدند و گفتند هنوز خیلی بچه است و وقت ازدواجش نیست و جواب رد دادند. 21 ساله که بودم برخی از خاستگار هایم 28-29 ساله بودند که می گفتم نه سنشان زیاد است فایده ای ندارد. و 26-27 سالگی خاستگارهای 35-36 ساله داشتم. باز هم رد کردم و گفتم سنشان زیاد است.

آیه ای از قرآن در سوره ی مبارکه واقعه هست که می فرماید: عُرُباً اَتراباً....یعنی همسران جوان و هم سن و سال.... این تعریفی است که خدا از همسران بهشتی دارد. این فرهنگ قرآنی است. کسانی که فقط اختلاف سنی را معیار ازدواجشان قرار می دهند به گمانم فقط به بخث جنسی قضیه فکر می کنند که به خیال غلطشان اگر زن خیلی از آنها کوچکتر باشد در این مسئله، موفقیت و رضایت بیشتری کسب خواهد شد، در حالی که تجربیات چنین چیزی را ثابت نمی کند. در ازدواج های با فاصله سنی زیاد، معمولا زنان افسردگی دارند و عدم رضایت در آنها مشهود است. بماند از اینکه مردان نیز به طور طبیعی بسیاری از همفکری های لازم و یا درک شدن ها و راهنمایی ها را از سوی همسرانشان از دست می دهند. البته مثل همیشه موارد استثناء هم وجود دارد. مثلا در مورد پسرانی که از سن خودشان از نظر عقلی پایین ترند و تربیتشان از سنشان کمتر است با دختر چندین سال کوچکتر باید ازدواج کنند تا عقل ها به هم بیاید. این چندین سال نهایت تا 4-5 سال است که بیشترش همان بحث بالا را در پیش خواهد داشت. در غیر اینصورت برای عقل های پخته، اختلاف سنی از هم سن بودن تا سه سال فاصله توصیه شده است.

خانم ها گاها دور هم که می نشینند و از عروسشان صحبت می کنند افتخارشان سال تولد عروسشان است. عروس هر کس کوچکتر بود او بیشتر فخر می فروشد! در حالی که این افتخارها از فرهنگ قرآنی و اسلامی بسیار فاصله دارد. افتخاری که باید باشد به ایمان و اخلاق و ادب و شعور و معرفت و اصالت خانوادگی است نه کم سن و سال بودن!

بخش دوم: تذکر مسئولین بدون کنکاش در چرایی قضیه و بدون ارائه راه حل

چند وقت پیش یکی از مسئولین از وجود طیف زیادی از یک رده سنی دختران خبر داد که آمار مجردهایشان بالاست و در این باره برای خود این گروه و در مورد جامعه هشدار داد. واقعیت این است که معمولا این گروه از دختران که دختران تحصیلکرده هم در بینشان بسیار زیاد است، به دلیل عواملی چون تصمیم و هدایت اشتباه خانواده، متلاطم بودن و غیراخلاقی بودن سطح فرهنگی جامعه در سنین آغازین آمادگی ازدواجشان، و تفاوت های فکری فرهنگی و تحصیلی که با پسران نسل خود دارند معمولا تن به ازدواج نداده اند.

در بحث خانواده های مذهبی که کم هم نیستند برحسب تحقیقات و اطلاعات دقیق و تجربیات، میتوان گفت که یک نسلی از فرزندان این مرز و بوم، دخترانشان بسیار مذهبی و معتقد تربیت شده اند و پسران همان نسل، نهایت به نماز و روزه پابندند و در بحث های عقیدتی و سیاسی از دختران مذکور بسیار پایین تر هستند. و این دلیل متقنی شده که در مراسم های خواستگاری، بسیاری از دختران مذهبی اینان را به دلیل عدم تطابق عقیده رد می کنند. اتفاقا عده ای از دختران این نسل با پسران نسل بعد از خود ازدواج کرده اند و از نظر سنی یکی دو سالی از همسران خود بزرگترند و آقای دکتر افروز هم  در یک برنامه ی تلویزیونی که از شبکه قرآن پخش شد، گفتند که آمار ازدواج هایی که در آن دختر یکی دوسال از پسر بزرگتر است چند سال اخیر در کشورمان بسیار بالا رفته و گفتند اتفاقا از طلاق های ثبت شده موارد بسیار کمی از این گروه بوده است که این نشان می دهد که استحکام زندگی در این گونه ازدواج ها بسیار بالاست.

بخش سوم: تفکرات عجیب و غریب در انتخاب همسر در برخی گروه های قشر مذهبی!

با یکی از دوستان صحبت می کردیم و آخر بحث وجه اشتراکی که یافتیم در عقب ماند ن ازدواج های گروهی از دختران چند مسئله بود. یکی آنکه در بالا گفته شد که بسیاری از پسران از نظر  عقیدتی طور دیگری هستند و این طیف از دختران هم چون می دانند زندگی 6 ماه و یک سال نیست و می دانند با بعضی اختلاف ها در مسائل زیربنایی عقیدتی نمیتوان کنار آمد به همین  دلیل جواب رد به آن موارد می دهند. مسئله بعد این بود که نوعی تفکر خنده دار در برخی افراد مذهبی که عده شان کم هم نیست وجود دارد و آن این است که همسری که می خواهند انتخاب کنند باید دارای عقاید مذهبی باشد اما منفعل و ساکت باشد و زیاد هم از اوضاع روز و حتی بسیاری از مسائل اطلاع نداشته باشد. مثلا می گفت که یکی از آشناهایشان گفته من دختری را می خواهم که حتی بلد نباشد کامپیوتر را روشن بکند.!! و مثال های دیگر هم فراوان بود. از نظر تجربی بسیار اینگونه طرز تفکر را دیده ایم که مجالی برای مثال زدن نمی ماند. خلاصه به نوعی می توان همان واژه ی یک خانه دار منفعل را به کار برد. سیره ی زندگی حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) این بود؟ آیا دختر جوان مذهبی باید اینگونه باشد؟

کسانی که در انتخاب همسر چنین خط و نشان هایی می کشند دو دلیل را میتوان برای این طرز تفکرشان ذکر کرد: اول اینکه بدبین هستند و اینچنین خط و نشان هایی می کشند....دوم اینکه: می خواهند طرف (ببخشید) کمی تا قسمتی خنگ باشد تا خودشان به هر کاری که دلشان می خواهد برسند و طرف نه سر در بیاورد و نه به اصطلاح به زندگیشان گیر بدهد!

پس آیه مبارکه قرآن، فرموده خدا که میگوید: قوا انفسکم و اهلیکم چه می شود؟ حضرت امام خامنه ای در بیاناتشان فرمودند زن و شوهر مواظب ایمان یکدیگر باشند. اینگونه مواظب باشند؟ در جامعه ای که موبایل و اینترنت و انواع و اقسام فیلم های مبتذل هست مواظبت زن و شوهر از ایمان هم باید چگونه باشد؟

بخش چهارم: ازدواج های دوران دفاع مقدس

ازدواج جوانان دوره دفاع مقدس که از نظر من زیباترین ازدواج های جامعه ایران است برای ما می تواند الگوی تمام عیاری باشد. ازدواج هایی که بر پایه ی ایمان و عشق به انقلاب و امام خمینی(ره) سر می گرفت. ازدواج هایی که دخترانش می دانستند که همسرشان ممکن است فردا روزی دیگر در کنارشان نباشد و به شهادت برسد اما صبوری می کردند. ازدواج هایی که عموما می بینم نهایت فاصله سنی در آنها 4 سال است و بسیاری از آن ها هم سن و سالند. ازدواج هایی که معیار آن اسلام و قرآن بود نه سن و سال و ثروت و ظاهر و مقام. ازدواج هایی که آمار طلاق در آن ها بسیار کم است. و ازدواج هایی که خیلی از آنها هم آشنایی های اولیه شان در مقرهای سپاه و بسیج و در حین جهاد دو طرف بوده است. برعکس تفکرات عجیبی که پسران امروز دارند که اگر دختر فهمیده بود و مجاهد، جرات فکر کردن به طرف را ندارند و خط و نشان می کشند که همسر آینده ام در بسیج شهری، بسیج دانشگاه و یا در هیچ جای دیگری فعال نباشد.

نتیجه: نگاه قرآنی-اسلامی به ازدواج

به ازدواج باید به عنوان نیمی از دین نگاه کرد که نیمی از دین بودن آن،فرموده پیامبر اکرم(ص) است. در انتخاب همسر باید فقط دید قرآنی داشت. البته این حرف ها برای آنها که رو به کمال می روند قابل فهم است.


90/3/18
10:28 عصر

مادر....

بدست قصر شیرین در دسته کوتاه نوشت

بسم الله الرحمن الرحیم

هر کسی برای پدر و مادرش خیلی عزیز است. هر کسی مخصوصا برای مادرش خیلی عزیز است. مادر خیلی غصه ی فرزندش را می خورد. مخصوصا اگر آن فرزند مؤمن باشد و مزیّن باشد به فضائل اخلاقی. مخصوصا اگر آن مادر روی فرزندش خیلی سرمایه گذاری کرده باشد.... السلام علی الحسیـــــن


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >