سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/11/22
5:19 عصر

22 بهمنِ تهران، 57 یا 89؟

بدست قصر شیرین در دسته عکس منتخب،22 بهمن 1389

بسم الله الرحمن الرحیم

22 بهمن 1389-تهران22 بهمن 1389-تهران22 بهمن 1389-تهران


89/11/22
5:10 عصر

استقلال،آزادی،جمهوری اسلامی حتی در بهمن 89

بدست قصر شیرین در دسته عکس منتخب، 22 بهمن 1389

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله امسال هم توفیق حضور در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن را داشتم. به نظر من بهترین ساعات حضور خبرنگاران در مراسم ها ساعات اولیه و پایانی است زیرا در این بازه های زمانی سوژه های نابی می توان شکار کرد.
خودم را خبرنگار نمی دانم ولی شاید این چند عکس در حد خود، بتواند نشانگر شور انقلابی و ایمان مردم ایران زمین باشد.

 

22 بهمن 1389-تهران22 بهمن 1389-تهران

22 بهمن 1389-تهران22 بهمن 1389-تهران


89/11/20
10:28 عصر

حضرت کن فیکون...

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی

بسم الله الرحمن الرحیم

کلی کار انجام نداده داشتم که همه را باید در همین یک هفته انجام می دادم و جسمی که نمی کشید و زمانی که نمی رسید و کم بود. هر طور حساب می کردم برنامه ام سر و سامان نمی گرفت. درست همان زمانی که فکر می کردم ای کاش به روزهای هفته سه روز دیگر اضافه می شد یعنی هشت شنبه، نه شنبه و دهه.البته دیگر هفته نبود، می شد دهه!.  درست همان زمان که مغزم دیگر به جایی قد نمی داد و احساس درماندگی می کردم. درست همان زمان، یکی یکی کارها ردیف شد و می رفت کنار. و من با حیرت و متعجب نظاره می کردم امر حضرت کن فیکون را. همه کارها یکی یکی انجام می شد. بعضی هم به موعد مقرر خودش موکول می شد. فکرهایی که از سرم می گذشت: فکر پیش نکن که پس نیفتی.! ای بنده بی چشم و رو باز هم شکرش را نکن.! خدایا کاش یک حاجت دیگر ازت خواسته بودم.! طلبکار هم شدی؟ شکرش را بکن.! خدایا خوب شد هفته ات هفت روز بیشتر نیست، خوب شد دهه نیست.! اول و آخر بنده آدم بشو نیست.  همیشه طلبکار و چشم سفید است.! (نقطه سر خط بنده ها ته خط!!)

پی نوشت:
همین الانش هم دو شیفت هفته را دوندگی کردیم ولی لاقل اضافه تر از دو شیفت ها به بعد موکول شد.!


89/11/17
8:30 عصر

استاد ضد انقلاب...

بدست قصر شیرین در دسته دانشجویی، استاد ضد انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم

افتخار می کنم که به خاطر حجابم، بعضی از اساتید ضد انقلاب(در رشته ی تحصیلی ما بسیاری) که بغض و کینه نسبت به اسلام و ایمان زهراییمان، گلوهایشان را می فشارد و در اغما و به زور در مملکت شهدا نفس می کشند؛ غضب و کینه شان را وقت نمره دادن، خالی می کنند. به خیال خودشان اینگونه می خواهند از ما انتقام بگیرند. با یک تکه کاغذ سیاه شده که آخر سر در کشوهای ما و خودشان سال ها خاک خواهد خورد. و آنکه عزت می دهد الله است. و تعز من تشاء... این نکته را نمی دانند و هم لایشعرون. استاد گرامی، اگر الله بخواهد با همین نمره ی کمی که از روی غضب می دهی همان دانشجوی کذایی ات را به جایی می رساند که فکرش را هم نتوانی بکنی. افتخار می کنم... یهدی بنوره من یشاء...


89/11/16
7:31 عصر

به امام رضا(ع) پناهنده شدیم.

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی، حرم مطهر امام رئوف، زائر امام رضا علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

دوسال پیش ماه رمضان، مشکلی برایمان پیش آمد. اواخر ماه رمضان دلمان را به ضریح امام رئوف، حضرت امام رضا علیه السلام گره زدیم و به همراه خانواده راهی مشهد شدیم. نیت کردیم آنقدر بمانیم تا مشکلمان حل شود. یکی از آشناها که از مشکل ما خبر داشت در تماس تلفنی که پدرم با ایشان داشت اوضاع و احوال را جویا شد. پدرم گفته بود که ما مشهد هستیم و به امام رضا (ع) پناهنده شده ایم. حدود شش شب هر شب به حرم میرفتیم و حاجتمان را از آقا می خواستیم. جاهای مختلف حرم هر بار می نشستیم. بقیه اعضای خانواده به تهران برگشتند و من و مادرم مشهد ماندیم بلکه حاجت بگیریم. قبلا هر وقت مشهد می رفتیم حتما صحن قدس هم می رفتم. به این صحن علاقه دارم و صفای خاصی برایم دارد.

شش شب همه اش گریه و راز و نیاز با خدا و درخواست حاجت از حضرت امام رضا علیه السلام بود. به همین دلیل هم حال خوبی پیدا کرده بودیم. شاید من کمی عجول بودم. شاید هم سختی مشکلی که داشتیم عرصه را برایم تنگ کرده بود. دو شب آخر به امام رضا گفتم شما سلطانی. می گویند سلطان علی موسی الرضا. شما سلطان و پادشاهی و ما هم رأیتیم. سلطان به هر که بخواهد حاجتش را می دهد و به هر که بخواهد نمی دهد و دست خالی برش می گرداند. رأیت هم چون رأیت است حقی ندارد که بخواهد اعتراض بکند. از این به بعد هم من می گویم السلام علیک یا سلطان علی بن موسی الرضا. و واقعا هم فکرم این شده بود و همین گونه سلام می دادم. اگرچه باز هم درِ خانه ی امام را رها نکردم و باز حاجتم را می خواستم.

شب هفتم بود. بعد از یک هفته دعا و گریه و ختم صلوات و راز و نیاز باز طبق نیت رفتیم حرم. تا وارد شدیم به دلم افتاد که بروم صحن قدس و دلم برای صحن قدس تنگ شد. مادر هم موافقت کرد و رفتیم. وارد صحن قدس که شدم علی رغم حزن و اندوهی که داشتم آهی کشیدم و با رغبت و اشتیاق کل صحن قدس را با چشم گشتم. حتی چیزهایی مثل معماری صحن که در سفرهای قبلی زیاد هم توجه نکرده بودم را بررسی کردم که چشمم ناگهان به نوشته هایی افتاد که بالای شبستان های این صحن نوشته شده است. رفتم به طرف اولین نوشته و ایستادم و شروع کردم به خواندن.

قال امام رضا علیه السلام: همانا امامت، خلافت پروردگار عز و جل و خلافت رسول خداست.(عیون اخبار الرضا(ع)).قال امام رضا علیه السلام:لا اله الا الله دژ محکم من است هر کس در این دژ درآید از عذاب من ایمنی باشد(حدیث سلسلة الذهب).قال امام رضا علیه السلام:امام ستاره ای راهنما در شدت تاریکی هاست.قال امام رضا علیه السلام:امام راهبر به سوی هدایت و نجات بخش از هلاکت می باشد.قال امام رضا علیه السلام:امام، ماه تابان و چراغ فروزان است.قال امام رضا علیه السلام:همانا امامت مقام امیرالمؤمنین و میراث امام حسن و امام حسین علیهم السلام می باشد.قال امام رضا علیه السلام:امام امین خدا در میان خلق و حجت خدا بر بندگان خداست.قال امام رضا علیه السلام:امامت قوام، شایستگی و مایه ی عزت مؤمنان است.

می خواندم و گریه می کردم. قال امام رضا علیه السلام:امامت منزلت پیامبران و میراث اوصیاست.قال امام رضا علیه السلام:هر کس که در دینش تفقّه نکند خداوند عملی از او را رشد و کمال ندهد.قال امام رضا علیه السلام:امامت زمام دین و موجب نظام مسلمین است.قال امام رضا علیه السلام:امامت پایه ی اسلام، رشد یابنده و شاخه ی بلند بالای اوست.(عیون اخبار الرضا(ع))قال امام رضا علیه السلام:امام ابری است بارنده و بارانی است شتابنده پیوسته و پیاپی.قال امام رضا علیه السلام:امام از گناهان پاک و از نقائص منزه و مبراست.قال امام رضا علیه السلام:امام حدود الهی را برپا داشته، از حریم دین الهی پاسداری می نماید.قال امام رضا علیه السلام:دانش ویژه امام و بردباری نشانه ی اوست.قال امام رضا علیه السلام:آنکس که به محاسبه ی خویش مبادرت ورزد سود برد و هر که از آن غافل بماند زیان بیند.قال امام رضا علیه السلام:امام حلال الهی را حلال و محرمات او را حرام می کند.

مادرم پرسید چرا گریه می کنی؟ ماجرا را برایش گفتم. گفتم که دو روز است به امام گفته ام تو سلطانی و ما رأیت. تو پادشاهی اگر نخواهی نمی دهی. ما هم رأیتیم. می آییم به پابوس پادشاه، سلامی میدهیم و اگر درخواستی داشته باشیم می گوییم. اگر پادشاه داد که داده است و اگر نخواستی هم نمی دهی و ما باید برویم. ولی الان امام جواب مرا دادند. ناخواسته به طرف این نوشته ها آمدم و شروع به خواندن کردم. همه از زبان امام رضا علیه اسلام هستند و همه در باب امامت هستند. آقا خودش برایم تعریف کرد که امامت یعنی چه و امام، سلطان و پادشاهی که من معنی کردم نیست.

از طرفی حضور امام را که به آن اعتقاد هم داشتم که در زیارت نامه اش می خوانیم اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی(شهادت میدهم که کلامم را می شنوی و سلامم را جواب می دهی) این حضور را با تمام وجود حس کردم و دلم بیشتر به نظارت آقا و آگاهی از وضعیت زائرانش مطمئن شد و یقینم از قبل بیشتر شد.

شب نهم بود و اگر اشتباه نکنم شب جمعه بود. رفتیم مسجد گوهرشاد داخل مسجد مادرم دعا می خواند و من هم در گوشه ای نشسته بودم و در تنهایی خودم گریه می کردم و با خدا رازو نیاز می کردم.مدتی همینطور و گذشت و بعد بلند شدیم و رفتیم در حیاط مسجد نشستیم. زیارت جامعه کبیره می خواندند و از بلندگو در حیاط پخش می شد. مادر کتاب دعا برداشته بود و می خواند و من فقط اشک می ریختم. بعد از مدتی خانمی که کمی آنطرف تر از من نشسته بود رو به من کرد و گفت من دارم می روم. این کتاب دعا شما از رو زیارت را بخوان.

همانطور که گریه می کردم با بی میلی کتاب را گرفتم. انگشتش روی خطی بود که مداح می خواند. کتاب را داد و رفت. به فراز زیارت نگاه که کردم دیدم این است: وَ اَمِنَ مَن لَجَأَ اِلَیکُم(و هر که به شما پناه آورد ایمن گردید). یاد حرف پدرم افتادم که گفته بود من و خانواده ام به امام رضا علیه السلام پناه آورده ایم. در همان حالِ دعا متحیر شدم و تعجبم از این بود که دقیقا خواندن قسمتی از زیارتنامه قسمتم شدکه در آن امام مارا مطمئن کردند که می دانند ما به ایشان پناه آورده ایم و ایشان هم به ما پناه داده اند و مطمئن باشیم که ایمن خواهیم بود.

مطمئن شدم که امام رضا علیه السلام، حاجت ما را شنیده و با وجود آن مشکلی که داشتم، یقین کردم که ایشان بر حالات زائرانش آگاهی کامل دارد و آنقدر امام رئوف و مهربانی است که اگر لازم باشد زائرش را نیز به وقوف خود، آگاه می سازد. دلم آرام شد و آن روزی که بیشتر نمیتوانستیم مشهد بمانیم، با دلی پر از امید اما مطمئن از اینکه این خواست خود امام است که حاجت ما را آنی ندهد، به تهران بازگشتیم. اگرچه از دید خودمان آنی حاجتمان را نگرفتیم اما مطمئن بودم و یقین داشتم که امام به احوالم آگاه است و حکمت این است که مدتی روزگار طور دیگری بگذرد.

السلام علیک یا امامنا الرئوف، یا علی بن موسی الرضا...


89/11/13
11:40 عصر

امامت از زبان امامنا الرئوف، امام رضا علیه السلام

بدست قصر شیرین در دسته حدیث منتخب، امام رضا علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

قال امام رضا علیه السلام:
1-همانا امامت، خلافت پروردگار عز و جل و خلافت رسول خداست.(عیون اخبار الرضا(ع))
2-لا اله الا الله دژ محکم من است هر کس در این دژ درآید از عذاب من ایمنی باشد(حدیث سلسلة الذهب)
3-امام ستاره ای راهنما در شدت تاریکی هاست.
4-امام راهبر به سوی هدایت و نجات بخش از هلاکت می باشد.
5-امام، ماه تابان و چراغ فروزان است.
6-همانا امامت مقام امیرالمؤمنین و میراث امام حسن و امام حسین علیهم السلام می باشد.
7-امام امین خدا در میان خلق و حجت خدا بر بندگان خداست.
8-امامت قوام، شایستگی و مایه ی عزت مؤمنان است.
9-امامت منزلت پیامبران و میراث اوصیاست.
10-هر کس که در دینش تفقّه نکند خداوند عملی از او را رشد و کمال ندهد.
11-امامت زمام دین و موجب نظام مسلمین است.
12-امامت پایه ی اسلام، رشد یابنده و شاخه ی بلند بالای اوست.(عیون اخبار الرضا(ع))
13-امام ابری است بارنده و بارانی است شتابنده پیوسته و پیاپی.
14-امام از گناهان پاک و از نقائص منزه و مبراست.
15-امام حدود الهی را برپا داشته، از حریم دین الهی پاسداری می نماید.
16-دانش ویژه امام و بردباری نشانه ی اوست.
17-آنکس که به محاسبه ی خویش مبادرت ورزد سود برد و هر که از آن غافل بماند زیان بیند.
18-امام حلال الهی را حلال و محرمات او را حرام می کند.

پی نوشت:
_این 18 حدیث در جای مقدسی حک شده است و داستانی دارد که انشاءالله تا دو روز آینده در این وبلاگ نوشته خواهد شد.
_این 18 حدیث در بالای شبستان های صحن قدس، از صحن های مطهر حرم حضرت امام رضا علیه اسلام حک شده است.


89/11/7
9:45 عصر

و اینک سکوت...

بدست قصر شیرین در دسته عکس منتخب

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسیـــــن...

 

 


89/11/5
11:10 صبح

شهادت حسین علیه السلام برای نجات بندگان از جهالت و ضلالت

بدست قصر شیرین در دسته حسیــن علیه السلام، اربعین حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم

پروردگارا گواهی میدهم که حسین بن علی علیه السلام را از جانشینان پیامبر و حجت خود بر خلق گردانیدی او هم بر اتمام حجت بر خلق رفع هر عذر از امت کرد و اندرز و نصیحت امت را با عطوفت و مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت (لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَة وَ حَیرَةِ الضَّلالَة) تا بندگانت را از جهالت و حسرت و گمراهی نجات دهد.

قسمتی از زیار اربعین که علمای بسیاری روی این قسمت از زیارت تاکید دارند. استاد فاطمی نیا فرمودند: اینکه می گویند خواندن زیارت اربعین از نشانه های مؤمن است از دلایلش این است که نشاندهنده عارف بودن فرد نسبت به حق امام حسین علیه السلام است. یعنی فقط دوست داشتن امام حسین (ع) کافی نیست. بلکه باید از امام شناخت د اشت و علت قیام امام و شهادتش را دانست. در این زیارت هم آمده که امام حسین(ع) خونش بر زمین ریخته شد برای آنکه مردم را از دو رذیله ی جهل و گمراهی نجات دهد. و در بخش های دیگر زیارت هم آمده که چه مردمی، با امام به جنگ پرداختند و اشتباه بزرگتر آن قوم این بود که از افراد گنه کار آن زمان پیروی کردند و آنان را رهبر و پیشوای خود قرار دادند. و در آخر زیارت هم، عهد بستن با خداست که اعلام برائت از دشمنان امام می کنیم و اعلام دوستی با دوستانش.

چهل روز می شود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو

چهل روز پیش بود به گودال رفتی و
نیزه ز پشت خوردی و از حال رفتی و

باور نمیکنی که سرم سایبان نداشت
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت

تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود، برادر نداشتم
 

صلی الله علی الباکین علی الحسیـــــــن (ع)

پی نوشت:
معجر حجابی بوده که حضرات اهل بیت روی چادر می انداختند و با آن صورتشان را می پوشانیدند.


89/11/4
12:25 عصر

بحران سی سالگی

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، بحران سی سالگی

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج آقا مرتضی آقاتهرانی در یکی از موعظه های اخیرشان می فرمودند: امام صادق علیه السلام فرمودند: چهار مساله را زیربنای زندگی و فعالیتم قرار دادم. دو موردش این بود که اول فهمیدم کار مرا کسی انجام نخواهد داد، پس خود مجاهده کردم و در پی انجام کارهایم تلاش کردم. دوم: فهمیدم کسی نمی تواند روزی مرا بخورد، پس مطمئن شدم. حاج آقا آقاتهرانی گفتند که کسی روزی کسی را نمی تواند بخورد. هر کس در هر جایگاهی که هست روزی اش بوده، پس شما باید روزی خودتان را از خدا طلب کنید و در فکر اینکه چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد و تو در آن موقعیت نیستی و آن جایگاه را نداری، نباشید. هر چه می خواهید از خدا طلب کنید و بخواهید.

مقاله ی جالبی خواندم که شاید بتوان با بحث بالا آن را مرتبط کرد. این مقاله در مورد بحران سی سالگی بود که ظاهرا همه آدمهای دنیا دچار آن می شوند. اتفاقا نویسنده ی مقاله هم یک روانشناس غربی بود. ظاهرا انسان معاصر در سن سی سالگی در مورد گذشته و فعالیت هایی که تا به حال داشته تامل می کند. در سی سالگی انسان در حقیقت به یک محاسبه کلی از خود و اینکه عمرش را تا کنون چگونه صرف کرده می پردازد. و به این می اندیشد که به چه چیزهایی از اهداف زندگی اش دست پیدا کرده، چه موقعیت هایی را از دست داده، کدام موهبت ها و نعمت هایی که داشته را از دست داده و به کدام اهدافش نرسیده است. علاوه بر این بررسی به بررسی و موشکافی علل آن هم می پردازد.

البته ناگفته نماند که برخی افراد هم هستند که اصلا در هیچ سنی محاسبه برایشان مفهومی ندارد. بعضی ها هم شاید 4-5 سالی زودتر عقلشان به انجام این محاسبات قد دهد در هر صورت اصل مطلب این است که محاسبات سن سی سالگی، غالب افراد را به نوعی دچار سرخوردگی و ناراحتی می کند. بعضی افراد به نظر خودشان واقعا در آن سی سال کم گذاشته اند و الان که محاسبه می کنند از این بابت بسیار ناراحت می شوند و حتی مدتی گوشه عزلت برمی گزینند. اما واقعیت این است همین که انسان پی به کم کاری هایش می برد جای جبران دارد. و اصولا هم اکثر آدمها در محاسبه سی سال اول عمرشان رضایت کامل ندارند چرا که انسان، کامل نیست و همین کامل نبودن باعث انجام اشتباهات می شود.

با تمام این اوصاف در این محاسبات آنچه را که داریم و با تلاش و کوشش به دست آورده ایم باید شکر آن را به جا آورد و آنچه را که احساس می کنیم در این سی سال کم گذاشته ایم باید با توجه به دو مطلب در برخورد با آن منطقی باشیم. اول اینکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. و خداوند فرمود از تو حرکت از من برکت. پس با توکل بر خدا باید جلو رفت و برای رسیدن به آنها تلاش نمود. نتیجه را هم همیشه به خدا واگذار کنیم. دوم: با توجه به آن حدیث حضرت امام صادق علیه السلام که در اول مطلب ذکر شد، بدانیم که آنچه را دیگران دارند و ما نداریم، روزیشان بوده و اگر دلمان موقعیتی را می خواهد بدون توجه به داشته های دیگران و اینکه چرا دیگران فلان موقعیت را دارند و من ندارم، هر چه می خواهیم را ازخدا طلب کنیم. تلاش کنیم، دعا کنیم و توکل کنیم.

مطلب آخر هم که کسی به طور واضح به ما نگفت، اما من به تمام کسانی که در شروع دهه سوم عمرشان هستند می گویم این است که برای آنکه در محاسبات سه دهه اول عمرتان رضایت نسبی داشته باشید باید یک الگوی حساب شده برای خود ترسیم کنید که این الگو به طور کلی شامل دو وادی دنیا و آخرتتان باشد. برای آخرت برنامه ی انجام واجبات و ترک محرمات به طور کلی، و در کنار آن هر گونه فعالیت خدا پسندانه را پی گیری کنید و برای دنیا در زمینه ی تحصیل،تلاش برای رسیدن به شغل مورد نظر و تشکیل خانواده تا قبل از اتمام دهه سوم، برنامه ریزی جدی داشته باشید. لازم به ذکر است که تلاش برای زمان بندی ترتیب پی گیری موارد گفته شده بنابر علاقه و یا نیاز افراد است و اولیت بندی آن در افراد مختلف متفاوت است.

پی نوشت:
_با وجود آنکه هنوز در دهه سوم زندگی هستم ولی از بزرگتر ها تقاضا دارم تجربیاتشان را در مورد دهه چهارم، در اختیار ما قرار بدهند.
_گاهی وقتها واقعا دست و دلم به نوشتن نمی رود.
_بعضی کامنت های دریافت شده، بسیار عجیب هستند.!
_فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین


89/10/27
11:47 صبح

گپ دخترانه، فوتبال

بدست قصر شیرین در دسته گپ دخترانه، فوتبال، جام ملت های آسیا

بسم الله الرحمن الرحیم

اولی: ببین چرا بقیه اینقدر سوسولن، ولی ما نیستیم؟ فکر کنم ما چون بچه جنگیم اینطوریم. دومی: شما با اون سن بیست و سه سال و اندی بچه کدوم جنگی آخه؟!

 

همون اولی: در حین برگزاری بازی چین-ازبکستان نشسته بود پای تلویزیون و مرتب دعا می کرد چین حذف بشه. دومی: آخه چین یک قدرته. حذف نمیشه که. اولی: چه ربطی داره. مگه آلمان و فرانسه کم قدرت بودن. آخرم حذفم شدن. اولی: چقدر این چینیا زشتن. شبیه همین خرچنگ و مرچنگای دریایی که میخورن هستن. دومی: اَی آره. خدایا چین حذف بشه. چین حذف بشه. ( یک ساعت بعد) اولی: خدایا چین حذف بشه... صدای فریاد اولی: چین حذف شد. چین حذف شد. دومی: اَه. چقدر داد میزنی. چه گیری دادی به چین آخه. اولی: ببین من احساس میکنم فوتبالمون تو آسیا ایندفعه بین اول تا چهارم میشه. دومی: نگاه عاقل اندر سفیه به این معنی که بسه دیگه. من و تورو چه به این حرفا آخه. کلی بدبختی دارم. گیر دادیا. اولی: سرخوشانه با دیگران هم احساس عجیب(از این نظر عجیب که در یک احساس چهار احتمال را همزمان مطرح می کند.!) اول تا چهارمی اش را در میان میگذارد./!


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >