بسم الله
در یکی از مطلب های وبلاگ قطعه 26 جمله ای خواندم که چند روز پیش خودم به آن فکر می کردم.( آقای قدیانی گفته بود به نظرم اگر خدا بخواهد کسی شهید بشود، می شود. به این ربطی ندارد که یک روز در جبهه بوده و یا هشت سال.) من نیز چند روز پیش به این فکر می کردم که شهادت سن و سال خاصی ندارد، مختص قشر خاصی هم نیست. فقط همان بحث قرعه فال است. حضرت دوست باید انتخاب کند و ما باید کاری انجام دهیم و طوری زندگی کنیم که آنچنان مورد رضایت او باشد که انتخابمان کند. سن و نحوه شهادت را هم خودش تعیین می کند. در خط مقدم جبهه تن به تن باشی و شهید شوی یا در حین ماموریتی که از طرف نظام اسلامی به تو داده شده، توسط دشمنان اسلام ترور شوی یا در یک بمب گذاری در حین شرکت در یک مجلس اسلامی یا یک زیارتگاه الهی شهادت برایت رقم بخورد. سیزده ساله باشی یا جوان زیر سی سال و یا بالای چهل سال. زن باشی یا مرد. همه را خودش انتخاب می کند. و بعد از آنکه برایت رقم خورد، بدون هماهنگی با تو و بدون اطلاعت و پرسیدن نظرت، اجرایش می کند. دیگر زمان اینکه بگوییم می خواهم شهید شوم تمام شده است. کار به جایی کشیده و عقل به جایی رسیده است که تشخیص می دهیم باید دنبال درست زندگی کردن برویم، آنطور که مورد رضای الله باشد و بعد فقط بگوییم الهی آن دِه که آن بِه. و بگوییم الهی اِفعَل بی ما اَنت اَهلُه. هر چه تو خواهی، فقط اِهدِنا الصِراطَ المُستَقیم.