سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/4/2
2:19 عصر

پرسید: 'چرا میخندی؟' گفتم: ' تو کچلی!؟ من نمیدانستم !!'

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، زندگی شهید چمران

بسم الله الرحمن الرحیم

مدت زیادی نیست که شهید چمران ذهن مرا به خود مشغول کرده است. شاید حدود یک سال و اندی باشد که به طور جدی درگیر سیره و زندگی اش شده ام. و شاید کمتر روزی باشد که چهره اش در ذهنم نقش نبندد. حدود چند ماهی است که قسمتی از وصیتنامه شهید چمران را میخوانم و میخوانم. هر جمله اش را که می خوانم مکث می کنم و روی آن فکر می کنم. در طول روز مرتب به حرف های وصیتنامه اش و به آنچه از او می دانم فکر می کنم. امروز که طبق عادت معمول به سایت چارقد سر زدم، مطلبی از خاطرات همسر شهید چمران را در سایت دیدم و خواندم. با عنوان دخترک بیروتی، مرد ایرانی. البته اول این عنوان را ندیدم. فقط در متن عبارت دخترک بیروتی خیلی نظرم را جلب کرد و با خودم گفتم یعنی چه؟ دخترک بیروتی، دخترک بیروتی. اصلا کامنت بگذارم و بگویم دخترک بیروتی یعنی چه! ولی بعد گفتم مطلب را بخوان تا اشراف داشته باشی به متن. وقتی خواندم و تازه فهمیدم که همسر شهید چمران بیست سال از او کوچکتر بوده فهمیدم که دخترک بیروتی عبارت همچین نامناسبی هم نیست.

ظاهرا دخترک بیروتی قصه، حجاب درست و درمانی هم نداشته است! چمران با آن عظمت عاشق یک دختر بیست سال کوچکتر که حجاب هم نداشته می شود. البته دختر بیروتی شاعر بوده و در مدح اهل بیت شعر می گفته است. و ظاهرا شهید چمران معرفت و پاکی درونی این دختر را تشخیص داده بوده است و تصمیم گرفته این شعله ی کم سو را به دریای نورانی اهل بیت طهارت وصل کند و اکنون پس از گذشت نزدیک به چند دهه از شهادتش، حجاب این خانم نشان دهنده ی موفقیت چمران است.

خلاصه خیلی تعجب کردم. یاد این افتادم که از کسی شنیدم که می گفت حضرت خدیجه(س) قبل از ازدواجش با پیامبر(ص) ازدواج دیگری نداشته است زیرا از شأن پیامبر(ص) به دور است که زنش قبلا زن کسی دیگر بوده باشد.!!!! جالب است که اینچنین آدمهایی درست و حسابی هم فکر نمی کنند که از کل زنان پیامبر(ص) فقط یک نفر آن هم عایشه دختر 9 ساله ای بوده است. بقیه همه قبل از آنکه به عقد ایشان دربیایند ازدواج کرده بودند. پس این چطور با شأن ساختگی ذهن شما سازگار است؟؟؟

چون خود طرف عقاید عجیب و غریب دارد، چون زنش را مثل یک کالا از آنِ خودش می داند فکر میکند اینکه زنش قبلا ازدواج نکرده باشد، یک مزیت بسیار والایی برایش محسوب می شود. اکثر اینگونه عقاید هم در ما زنان و مردان ایرانی پررنگ است و بومی است و ریشه اسلامی ندارد. حالا عقایدت مال خودت چرا دیگر برای بزرگان اسلام هم شأن و خط و نشان می کشی؟

چمران ولی از اینگونه قید و بندها آزاد بوده است. ایرانی بود ولی به این فکر نمی کرد که اگر من با این دختر کم سن و سالی که عالم او را بدون حجاب دیده اند، ازدواج کنم پشت سرم این حرف و آن حرف را می زنندو در شأن من نیست و .... مهم عشقی است که مخلوط با عشق الله به وجود آید و برای بیشتر پر زدن سوی الله امتداد یابد.

ریزنکته های زندگی شهید چمران سرمشق بزرگی میتواند باشد که باید هر روز از روی آن نوشت. و اما غاده، از زندگی اش زیاد نمی دانم اما خوب میتوانم درکش کنم. 

در متن مطلب آمده است که:

((دو ماه بعد از ازدواجمان دوستم گفت: «یک چیز برایم روشن نشد! تو خیلی از ظاهر خواستگارهایت ایراد می‌گرفتی، چطور با او که مو نداشت ازدواج کردی؟» .... آن روز به محض بازکردن در خانه، شروع کردم به خندیدن، آنقدر که اشک از چشمانم جاری شد. پرسید: "چرا می‌خندی؟" گفتم: " تو کچلی!؟ من نمی‌دانستم !!"))

غاده دختر یک تاجر پولدار بیروتی است که دارای تحصیلات است و عشق به اهل بیت دارد. تحصیلات و شغل پدر و شرایط زندگی اش طوری است که دنبال یک مرد ایده آل خودش از هر نظر می گردد. ناگهان سروکله چمران پیدا می شود. نوری که در وجود چمران است غاده را به خودش جذب می کند و با ردگیری همان نور غاده به سرچشمه نور نزدیک تر می شود.

وقتی الله بخواهد تمایلات ظاهری و هر چه متعلقات مادی است و هرچه ساخته و بافته ی ذهن پریشان ماست از کار می افتد. تا آنجا که حتی در زمان انتخاب شریک زندگی، ظاهر طرف را هم نمی بینی و فقط روح و فقط باطن و فقط نور.

واقعیت این است که ما زندگیمان را خودمان می سازیم. مسیر پرواز یا سقوطمان را خودمان انتخاب می کنیم. لیدر و سرپرست و رهنما را خودمان بر می گزینیم. و همسفر را خودمان انتخاب می کنیم. و اینجاست که سنت های الهی و قوانینش یک یک به یک با توجه به انتخاب های ما بر ما نازل و وارد می شود.

از پای سیستم با شتاب بلند شده ام، در همان حالت بهت و حیرت زدگی می گویم مادر همسر شهید چمران بیست سال از او کوچکتر بوده حجاب هم نداشته است و بلند می خندم. مادرم به من زل زده و متعجب است، بعد سرش را برگردانده می گوید به زندگی مردم چکار داری؟ لا تجسسوا. می گویم مردم زندگیشان روی آنتن می چرخد، من کاری ندارم. یاد حرف قدیمی و همیشگی مادرم می افتم.... به این فکر می کنم که همه ایرادها بهانه است........ دنبال نور باید گشت.