سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/25
4:22 عصر

دلتنگی برای یک مجله حتی!

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

مثل اکثر اوقاتی که وارد این جامعه مجازی می شوم و پایه س ثابت برخی سایت ها و وبلاگ ها هستم که شاید شمارششان به ده انگشت نرسد، امروز هم مثل گذشته به سایت مجله الکترونیکی چارقد سر زدم.

چند وقتی است که هرگاه به چارقد سر میزنم، چارقد در من آن شور و شوق گذشته را زنده نمی کند. اولین باری که چارقد را دیدم برداشتم با یک کنکاش دقیق در مجله این بود که مجله ای است که توسط یک عده از خانم های جوان حزب اللهی اداره می شود. دلم می خواست با مجله همکاری کنم و بعدها می دیدم که دختران جوان و حزب اللهی و دغدغه مند دیگری هم هستند که مجله را می پسندند و تمایل به همکاری دارند. ماجرای همکاری من هم از زمانی شروع شد که سردبیر دنبال یک مصاحبه با مسئول ارگان خاصی می گشت و مصاحبه ای که خودشان قرار گذاشته بودند کنسل شده بود. الله بختکی قرعه به نام من افتاد و دست به دست پیگیری دسترسی پیدا کردن به مسئول مورد نظر گشت و گشت تا به من رسید و مصاحبه را برای مجله انجام دادم.

سر انجام همین مصاحبه بود که تلفنی با سردبیر چارقد صحبت کردم و آشنا شدیم و اسممان رفت جزء هیات تحریریه چارقد. مجله یک سری نویسنده دارد و عده ی کمی هم اعضای هیات تحریریه هستند.

داشتم می گفتم امروز که طبق عادت معمول سایت مجله را باز کردم بیشتر از همیشه غصه ام گرفت. با خودم گفتم ای بابا، نشد که بشود. من همان چارقد قبلی را می خواهم. در صفحه اول و اصلی هر چه عکس بود (به جز یکی دوتا) همه از عروسی کیت پرنسس ایتالیا که امل است یا نیست به ما چه، از دختری که مانتویش مانتو نیست و لباس شب است و آرایش صورت و مدل مویش مناسب مراسم آنچنانی و عکس چهار زن هالیوودی با فرم مخصوص هالیوود و ناخن های لاک زده یکی دیگر و آخر هم کاریکاتوری که شاید صدسال هم نمیدیدم که خیلی بدم آمد در مطلب چادر، میخی بر....

خلاصه دلم برای چارقدی که قبلا سر می زدم که انگار یک چارچوب خاص برایش تعریف کرده بودند، که حس می کردم در این جامعه ی مجازی که هر چه سایت هست برای آن وری ها هست! یک جایی پیدا شده که به غربت دختران محجبه تا حدی مَحرم باشد.

با مدیر مسئول چارقد هم در آخرین جلسه صحبت شد که برای چارقد باید چارچوب تعیین شود. برای مطالب، عکس ها، مخاطب، هدف چارقد و ... . قرار بود جلساتی برگزار شود و بررسی گردد اما خبری نشد.

با این اوصاف هر چه بیشتر زمان می گذرد خودم را برای دل کندن از آن ذهنیت خاصی که از این مجله داشتم آماده تر می بینم. دیگر چارقد آن چارقد گذشته نیست. چارقدی که دختران محجبه و فهیم و انقلابی و دغدغه مند و فعال در آن قلم می زدند و سایت را از آن خود می دانستند و خوشحال بودند که جایی هست که حتی نگاهی گذرا هم که در مطالب و عکس های آن میندازی به راحتی خط مشی نویسندگان و منطق و گرایش و دینشان دستت می آید.

به نظر من از نظر بصری چارقد دارد به خطا می رود و باید برای از بین نرفتن شأن مجله فکری کرد.