بسم الله الرحمن الرحیم
در همایش سه روزه وبلاگ نویسان گروه هنری حنانه برنامه ای را اجرا کردند که برای آن بسیار هم زحمت کشیده بودند. اما برخی از سرودهایی که خوانده شد با صداهای زیر و بم و با کشش های خاصی همراه بود که قطعا از نظر مراجع شنیدن آن، برای مردان نامحرم حرام است. بحث لیدر گروه بماند که من اگر مذکر بودم قطعا سر این برنامه سالن را ترک می کردم و پس از اتمام باز می گشتم.
زمان اجرای این گروه حنانه، اول از نحوه لیدری حاج خانوم گروه بسیار تعجب کردم. بعد از این در حیرت ماندم که یک گروه به ظاهر محجبه چرا اینقدر به صداهایشان جلوی نامحرمان مدل و اطوار و کشش و .. می دهند. دوستم نیز با من هم عقیده بود و مدتی را در این باره بحث کردیم و بعد به صندلی های قسمت آقایان نگاه کردیم و به هم گفتیم پس چرا این ها همه نشسته اند؟ مذهبی هستند دیگر؟ چطور مذهبی هستند که شنیدن صدای زنان آن هم با حرمت به این تابلویی! را برای خود مجاز می دانند. اجرای گروه که تمام شد و چراغ ها روشن شد پس از حدود یک دقیقه دیدم که حدود 15_20 نفری از برادران از بیرون سالن وارد شدند و به سمت صندلی هایشان دارند بر می گردند و همین جا با سمیه به هم نگاهی کردیم و گفتم احسنت لاقل ته دلمان قرص شد که هنوز هستند کسانی که به اعتقادات عمل هم بکنند نه فقط حرف و نوشته باشد.و القصه اینکه برخی فضیلت های اخلاقی و درجه های ایمانی در افراد هست که از آنها همت، باکری، رجایی، باهنر، دیالمه، چمران و حتی حضرت روح الله حمینی را می سازد. و منظورم از عنوان مردان مرد همین ها بودند که مطمئنم در خیلی مسائل دیگر هم به همین ظرافت و دقت عمل می کنند.
و مورد دیگر هم همان خبر اخیر در مورد مجروح شدن امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران است. برای شفا و سلامتی ایشان به درگاه خداوند دعا کردم. که امروزه در همین شهر ما چنین افرادی کم هستند که از جانشان بگذرند و جان دیگری را نجات بدهند. این هم یادآور دیگری بود برایم از ایثار و از خودگذشتگی و ایمان شهدایی که نباید آنها را به گفته خالق، مرده پنداریم که نزد خودش روزی می خورند... ایشان(حجة الاسلام فروزش) را جانباز امر به معروف نامیده اند، یاد شهید هادی محبی افتادم که زمانی که ما دبیرستانی بودیم، ایشان در ماه رمضان به یکی از جوانان محل گفته بود که در ماه مبارک سیگار نکش و او هم با همین شیشه نوشابه ای که حجت الاسلام فرزاد فروزش را جانباز کردند به گردن ایشان زد و درجا شهیدش نمود.و یا شهید مهندس محمود توفیقیان که در حین امر به معروف و نهی از منکر به شهادت رسید. و اینها که با این مظلومیت و فقط برای یک تذکر قرآنی که همان یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر می باشد، از این دنیا رخت بر می بندند همان اصحاب الحسین هستند چراکه امام حسین (ع) نیز فرمود برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده ام. هر روز در زیارت عاشورا می خوانیم که السلام علی الحسین و .... و علی اصحاب الحسین و علی اصحاب الحسین.
پی نوشت:
_بماند که اگر به من باشد کمکی که به این دو زن می کردم این بود که به پلیس تلفن می زدم و اطلاعات کامل می دادم و خودم اقدام نمی کردم ولی در صحنه می ماندم تا پلیس برسد. (اگر نمی رسید دیگر نمیدانم این را باید همان لحظه در موقعیتش بود و دید.!) چرا که از نحوه پوشش زنان خیلی چیزها دستگیر انسان می شود و اگر تشخیص بدهم که قضیه مسئله ی درون گروهی بین این گروه های لامذهب است، تشخیص من این است که از جان نباید مایه گذاشت. چون تجربه اش را دارم و به چشم دیده ام که هنگامی که بخواهی یکی از این زن ها را از دست به اصطلاح اراذلی که معمولا قبلا دوستشان محسوب میشده و نه اراذل، نجات بدهی از همان اراذل یا توهین می شنوی و یا سلاح سردشان را به دست می گیرند. و آن زنان هم برایشان معمولا فرقی ندارد که به سر ناجی چه بلایی بیاید.! اینها ارزش جان گذاشتن ندارند. ولی در موراد غیر، و مخصوصا امر به معروف و نهی از منکر برای الله تعالی از جان هم باید گذشت. انشاءالله که درجه ایمانمان به این گونه ایثارها و گذشت ها برسد.