بسم الله
دیشب حدودا ساعت 8 بود که پنج بار تلفن همراهم زنگ خورده بود و بی جواب مانده بود. زمانی دیدم که دیگر دیروقت بود. امروز صبح به طاهره سادات زنگ زدم. چقدر از شنیدن صدایش خوشحال شدم. همکلاسی سال بالایی دبیرستانم که سال ها بعد، در قضیه تحصن در فرودگاه (سال 1387) با هم آشنا شدیم و یک سفر جنوب هم با هم رفتیم. همیشه چه از پشت تلفن و چه حضورا نصیحتم می کند. داشتم به این فکر می کردم که اگر از رفتار آن یکی دوستم(فاطمه)، ناراحت شدم چه سریع خدا به دل این یکی(طاهره سادات) انداخت به من زنگ بزند تا از دلتنگی در بیایم. اگر چه طاهره سادات در این چند وقت اخیر هم حالم را می پرسید و منم هر وقت دلتنگ می شدم به او زنگ می زدم. همیشه از اینکه با طاهره سادات آشنا شدم خدا را شکر می کردم. امروز باز هم به خودش گفتم تو سیدی، فرزند شهیدم که هستی، مؤمن هم که هستی برای ما هم دعا کن خدا هدایتمان کند. در جوابم این ضرب المثل معروف گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل را خواند. کلی هم حدیث آورد که مهم سید بودن مادرزادی نیست، سند سیدی را به کسی می دهند که در راه اسلام و اهل بیت باشد. البته این را هم گفت که حدیث داریم حرمت سید را باید نگه داشت. حالا گذشته از این تعارف ها به خودش هم همیشه می گویم که من برای داشتن دوست خوب خیلی دعا کردم و همیشه می کنم. یکی از دوستان خوبی هم که خدا به من داد طاهره سادات است. باز هم می گویم که بیش از پیش، قدر خوبانی که در اطرافم هستند را می دانم.
پی نوشت:
دوست یکی از مهمترین عوامل رساندن انسان به سعادت یا شقاوت است. لذا احادیث زیادی در مورد انتخاب دوست داریم. در قرآن هم آمده که لا یتخذ المؤمنون الکافرون اولیاء. یعنی مومنین با کافران دوستی نکنند.امام علی علیه السلام فرموده اند: بهترین دوست تو کسی است که در نصیحت کردن به تو کمتر اهل سازش باشد و می فرمایند: از دوستی با دروغگو بپرهیز زیرا دروغگو دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور می سازد.