بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش، شهادت حضرت رقیه(س) در ماه صفر مهمان حضرت زینب و حضرت رقیه (علیهن السلام) بودیم. آن روز که شهادت حضرت رقیه بود در حرم ایشان غوغایی برپا بود. مداحان معروف آمده بودند و روضه می خواندند. جمعیت زائران حرم را پر کرده بودند. سینه زنی می کردند و گریه می کردند. از صبح تا عصر حرم بودیم. اذان مغرب شد. نماز را به جماعت خواندیم. از حرم بیرون آمدیم. مرقد حضرت رقیه خاتون، در کنار در ورودی بازار اصلی شام هست. و از اینطرف هم کوچه پس کوچه هایی است که پر از مغازه های کوچک حجره مانند است که به خیابان اصلی ختم می شود. نماز عشا که تمام شد و از حرم بیرون آمدیم؛ کوچه پس کوچه ها را که رد کردیم به خیابان اصلی رسیدیم، دیدیم جمعیت زیادی از شامیان(دمشقی ها) در خیابان جمع شده اند و در مقابل دیدگان زائران حضرت رقیه(س) در شام ِ شهادت -که مشخص بود از قبل از اذان هم شروع کرده اند- به رقاصی و تمبک زدن و کف و سوت زدن ایستاده بودند. و فقط مسئولان کاروان ها به مردم می گفتند با این ها درگیر نشوید.
عده ی زیادی مردان شامی بودند با دشداشه های سفید بلند که با تمبک و تمبور و ساز و نی و دهل به خیابان سر کوچه حرم ریخته بودند و می زدند و می خواندند و شادی می کردند. اول که این صحنه را دیدم بهت زده و مات و مبهوت شدم اما بعد به هوش آمدم که این ها به خاطر سالروز شهادت دختر سه ساله ی حسین(ع) معرکه گرفته اند و شادی می کنند. داد می زدند و می خندیدند و می رقصیدند و صدای ساز و آوازشان بلند بود. حرامی های بی پدر شامی، هنوز تخم تلکه های همان اجداد حرامی شان هستند. هر وقت یاد آن صحنه ها میفتم بغض گلویم را می گیرد و از طرفی سراپا غرق نفرت می شوم از این قوم شیطان. مفهوم عبارت "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" برایم تداعی می شود و بر مظلومی حسین و زینب و یاران و اهل بیتش(سلام الله علیهم اجمعین) اشک می ریزم. هنوز هم مظلومند. هنوز عاشورا تکرار می شود و هنوز رقیه ی سه ساله ی حسین(ع)، شهید می شود و شامیان حرامزاده شادی و پایکوبی می کنند. دین ندارم اگر هر روز و هر لحظه برای فرج حضرت امام مهدی (ع) دعا نکنم و نمی فهمد و بصیرت ندارد شیعه ای، اگر ذکر هر لحظه اش "اللهم عجل لولیک الفرج" نباشد.