سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/4/22
11:28 صبح

غار تنهایی من

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی، غار تنهایی


بسم الله
وقتی که من به غار تنهایی ام پناه می برم، آن زمان است که علاوه بر اینکه درِ اتاق را به روی خودم می بندم، تلفن همراهم را خاموش می کنم، به خانواده می سپارم که اگر کسی تماس گرفت و با من کار داشت بگویید خودم با آنها تماس می گیرم، درِ فضای مجازی را هم به روی خودم می بندم. حالا این پناهندگی ممکن است فقط چند ساعت یا چند روز باشد و یا حتی ممکن است به ماه و سال هم بینجامد. تجربه نشان داده که به سال انجامیدنش با حداکثر میزان شدت و حدت توفیق اجباری بوده که نصیبم شده است. اما در موارد دیگر، این پناهندگی از شدت و حدت کمتری برخوردار بوده است، هم از نظر کیفی (اندازه ارتباط با خلق الله) و هم از نظر کمی (زمان پناهنده شدن به غار تنهایی). ذهن من بعضی مواقع نیاز به تازه شدن دارد. به اکسیژن نیاز دارد، به فکر کردن، به تنهایی. روح من گاهی وقت ها به تنها بودن با خودش نیاز دارد تا بفهمد کجای کار است و از خدا چقدر فاصله گرفته است. وقتی من به غار تنهایی ام می روم، آنقدر لجباز و خیره سَر می شوم که هیچ کس نتواند به خلوت من وارد شود یا مرا از خلوتم بیرون کند. بعضی وقتها احساس می کنم که مغز و اعصابم خواب رفته است. خودم باید به زبان خوش از خواب بیدارشان کنم.
پی نوشت:
کی میتونه جز من و تو (روح من) دردِ ما رو چاره کنه..