سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/2/18
6:1 عصر

سکوت، شاید بالاترین فریاد

بدست قصر شیرین در دسته درباره ی او

بسم الله الرحمن الرحیم

یک زمانی ما حرص میخوردیم و بال بال می زدیم و او سکوت می کرد. می گفتیم ساده است و باز سکوت می کرد. بعد ها که بزرگتر شدیم می گفتیم متواضع است و باز سکوت می کرد. گذشت و گذشت.... تا ما نیز یاد گرفتیم فقط سکوت کنیم و سکوت...


90/12/11
6:55 عصر

دعای امشبم

بدست قصر شیرین در دسته درباره ی او

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب از ته دل دعا میکنم.... برای سلامتی تو و مولایت.... و بعد برای آنکه خداوند آنچه به صلاح است را در تقدیرمان قرار دهد.... و دعای خاص من این است که در این مساله کذایی موفق نشوی.... امثال تو باید با اسلحه رو در روی دشمن بایستند و به فیض شهادت برسند.... تو را چه به حضور در مجالسی که آخرش هتک حرمتت بشود.... باور کن ما نیاز به شجاعت امثال شماهایی داریم تا دشمن وارد خانه و کاشانه مان نشود.... تا گرفتار بلاءٌ عظیمٌ نشویم( یذبحون ابنائکم و یستحیون نسائکم و فی ذلکم بلاءٌ من ربکم عظیم)....

امشب از ته دل دعا می کنم که تو پاک و مظلوم بمانی تا خدا بلغ مولانا الامام الهادی المهدی نماید و المستشهدین بین یدیه بشوی.... من که تحمل هتک حرمت ها را ندارم، برایت این را آرزو میکنم.... اما باز هم، تا یار چه خواهد.....

پی نوشت:

* تاریخ به من ثابت کرده است که دشمن، حسین(ع) و یارانش را خوب می شناسد و ما مردم، نمی شناسیم یا زمانی می فهمیم که کار از کار گذشته است....


90/1/20
3:27 عصر

خاطره ای از صدور مجوز شهادت برای سید مرتضی آوینی

بدست قصر شیرین در دسته درباره ی او

بسم الله الرحمن الرحیم

می گوید سید مرتضی آوینی را نمی شناختم. شاید به جهت کار زیاد و وقت نداشتن برای کارهای غیر، حتی تلویزیون دیدن او را نمی شناختم. یک روز ظهر که در دفتر کارم بودم و مشغول انجام وظایف، آمدند و گفتند که سید مرتضی آوینی آمده برای ساختن فیلم های مستندش مجوز ورود به فکه را می خواهد. گفتم صادر کنید بیاورید. برگه مجوز را آوردند مهر و امضا کردم. چند قسمت از روایت فتح را دیده بودم اما بچه ها نگفتند که سید همان کارگردان برنامه معروف روایت فتح است. اگر گفته بودند شاید قبل از رفتنش و در هنگام صدور مجوز زیارتش می کردیم. خلاصه مجوز را دادیم و سید رفت.... و بعد خبر شهادتش را آوردند و تازه فهمیدم برای شهادت مجوز صادر کرده ام.! البته مجوزی که از قبل صادر شده بود و ما فقط واسطه ی از بین بردن موانع ورود بودیم.!
هروقت که سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی می شود این خاطره اش را گاهی همراه با ناراحتی تعریف می کند. و گاهی هم با شوخی و خنده می گوید تقصیر من بود...!


مکه برای شما ، فکه برای من ، بالی نمی خواهم . این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند...شهید آوینی


89/7/2
10:47 صبح

مرده ها می آیند، آنوقت ما نرویم؟

بدست قصر شیرین در دسته درباره ی او

بسم الله

گفت اگر جنگ بشود من میروم جنگ. گفتم نه، خدا نکند دیگر جنگ بشود. جنگ بعدی  امام زمان بیاید و جنگی باشد که امام زمان امیر لشکرش باشد. با حالتی متفکرانه گفت اگر امام زمان بیاید که من حتما می روم. گفتم خب او بیاید من هم می روم جنگ. مرده ها زنده می شوند و می آیند به کمکش، آنوقت ما که زنده هستیم نرویم؟ با لبخند، نگاه معناداری به من کرد و گفت عجب حرف قشنگی  زدی. مرده ها زنده می شوند و می آیند به کمکش، آنوقت ما نرویم؟

اللهم عجل لولیک الفرج