سفارش تبلیغ
صبا ویژن

91/5/7
12:5 صبح

از همه جا! از اثرات کم نوشتن!

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی

بسم الله الرحمن الرحیم

با یکی از آشناها امشب رفتم افطاری که تقریبا عده ای از مسئولان یکی از استان ها دعوت داشتند. همه خودشانی ها بودند که بانیِ همشهریشان، از همه احزابِ شهرشان، از مسئولان  دعوت کرده بود. راست و چپ، اصولگرا و اصلاح طلب همه بودند. اولین بار در این مجلس شرکت کرده بودم. روبروی ما دوتا دختر با مادرشان بودند. یکی از دخترها که فشن تر بود بیشتر هم اظهار نظر و فضل و جلب توجه می کرد. انگار همین الان از سولاریوم بیرون آمده بود. ناخن های مانیکور شده لاک زده. موهای رنگ کرده متناسب با پوست برنزه اش. مانتوی مشکی و با کفش های پاشنه Nمتری اش سر سفره نشسته بود. شال مشکی اش را طوری انداخته بود که به چهره اش فرم می داد و اصلا شالش را برای پوشش نمیتوانستی به حساب بیاری. با آنکه حدود یک متر از من دورتر نشسته بود، بوی پنکیک و لوازم آرایشش بیشتر از بوی عطرش به مشام می خورد. صحبتش با دختر کناری که خواهرش بود بلند شد. که یکی از دوستان گفت اینها دختران یکی از نماینده مجلس های ششم (از همین شهری که همه دعوت شده بودند) هستند. داشتند صحبت می کردند با دوستشان. می گفت خاتمی بابا را دیده گفته دخترهایت ازدواج کردند؟ بابا گفته نه. خاتمی گفته هروقت خواستند ازدواج کنند بیارشان تا خطبه عقدشان را خودم بخوانم! گفتم ای ول. خاتمی با شماها حال می کند شما هم با همان خاتمی خوش می گذرانید. یادم افتاد به دوره دولت خاتمی که یادش به شر. واقعا الناس علی دین ملوکهم. واقعا مردم بر دین پادشاهانشان هستند. این دولت ضاغارت طوری جوسازی کرده بود که مردم همه از هم طلبکار شده بودند. ما چادری ها هر جا می رفتیم نگاه خصمانه بهمان می کردند. حتی راننده اتوبوس موقع سوارشدنمان بین ایستگاه بلیط میخواست از ما بگیرد یا حرکت میکرد و می رفت یا با تشر و بی ادبی رفتار می کرد. فروشنده ها اکثرا بد رفتاری می کردند. راننده تاکسی ها برخورد بدی داشتند. و حتی مردمی که حجابشان به ما نمیخورد با دعوا و خصمانه نگاه می کردند. آن دولت لااوبالی، هدفشان پاشوندن جامعه از داخل بود. حالا بماند که در مسائل سیاسی و دینی هم چه افتضاحی به راه انداخته بودند و کلا در همه ابعاد. همه ی اینها سر سفره افطار در سرم چرخید. و از همه جالبتر دفاع استادم در دوره ی کارشناسی در آن دوران سیاهِ تاریخ ایران در زمان حکومت اسلامی،  از نام زیبا و پرمعنی و تک "فاطمه"بود. که داستانش بماند.

،

مساله بعدی در مورد بحث شعار امسال است. تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی. در مجلس افطاری چند شب قبل، که اکثر بزرگان سپاه و فرماندهان دوران دفاع مقدس، که الان هر کدام در جایی صرفا نه فقط سپاه مشغول خدمت هستند با یک واسطه اطلاعات آمده که قضیه بسیار مهم است. طوری که یکی از دو سخنرانی و مباحثه جلسه مربوط به همین داستان بوده است. اینکه علاوه بر اینکه ما تحریم نفتی شده ایم، بانک مرکزی نیز تحریم شده است. یعنی حتی نفت را قاچاقی هم بفروشیم اما امریکا و تحریمش نمیگذارد ارز آن وارد کشور شود. همه باید نسبت به این موضوع به طور جدی فکر کنیم و واقعا متاسفم برای عده ای از جوان ها که هنوز اینقدر بزرگ نشده اند که از بحث های حزبی و دعواهای سر قاقالیلی پایشان را فراتر بگذارند.