سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/6/2
3:0 عصر

موج وبلاگی سومالی در پنجه ی مرگ

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

قصر شیرین از طرف وبلاگ کوچه بنی هاشم برای شرکت در موج وبلاگی سومالی در پنجه مرگ دعوت شد.

لذا به همین بهانه و با اقتدا به مولایمان علی علیه السلام، پدر یتیمان و فریادرس ضعیفان، و با پیروی از امام خامنه ای سلاله پاک زهرای اطهر سلام الله علیها، چند خطی می نگارم.

مسیج دریافتی این روزهای اخیر ....> امام خامنه ای:

اگر هر ایرانی [فقط] 20هزار تومن به قحطی زدگان مسلمان سومالی کمک کند همه دوازده

میلیون نفر، مردم سومالی از مرگ نجات پیدا میکنند.

شماره حساب 99999 بانک ملی برای کمک به قحطی زدگان سومالی است و از طرف رهبر 20 میلیون تومان به همین شماره حساب واریز شده است.





چو عضوی به درد  آورد روزگار .... دگر عضوها را نباشد قرار

هر چقدر در توانمان هست ....

اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لِاَنفُسِکُم ...اگر نیکی کنید، نیکی به خود کرده اید.

وَ ما تُقَدِّموا مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَالله.... و آنچه از خیر بفرستید آن را نزد خدا باز خواهید یافت.

در قرآن در سوره ماعون، خداوند می فرماید: ولا یحض علی طعام المسکین..... با ترجمه دو آیه قبل اینگونه تفسیر کرده اند که کسانی که دیگران را به کمک به مستمندان تشویق نکنند در زمره گروه تکذیب کنندگان دین قرار می گیرند.

در راستای شرکت  در این موج وبلاگی از دوستانم: مهد ماه(مریم)، حی علی الجهاد(زهرا)، قاب نگاه من(باران)،    مداد رنگی و سایر وبلاگ نویسان متعهد، دعوت میکنم....



90/5/27
1:19 عصر

روزه خواری علنی، دشمنی آشکار با خدا

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

در تفاسیر و روایات آمده که روزه بر بندگان خدا در تمام ادیان واجب بوده است. ادیان بنابر تعالیم خاص خود، در کیفیت و نحوه ی روزه داری با هم متفاوت بوده اند اما اصل روزه گرفتن در همه آنها مشترک بوده است. بنابراین روزه، واجبی است از طرف خالق انسان و بر مخلوق است که خشنودی خالق را بر هر چیز ارجح بداند.

در قرآن در سوره مبارکه بقره، آیه 183 خداوند می فرماید: ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما مقرر شده، همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند مقرر شد؛ باشد که پرهیزگار شوید.

در دین ما که اسلام است نیز، روزه قوانین خاص خود را دارد. یک مسلمان هر کجای این هستی پهناور که باشد در ماهی که خداوند برای روزه در دین اسلام قرار داده است و در کتاب خود بر آن تاکید نموده، باید روزه بگیرد. یعنی در هر جای دنیا و زیر لوای هر پرچم و ملتِ هر دولتی که باشیم باید در ماه رمضان،  روزه بگیریم.

متاسفانه امروز، قبح روزه خواری علنی دارد از بین می رود. بعضی فرهنگ نگه داشتن حرمت ماه خدا هنوز برایشان جا نیفتاده است. برخی دیگر با نیات سیاسی به روزه خواری علنی دست می زنند. در حالی که ماه رمضان همه جای دنیا برای مسلمانان رمضان است حتی اگر در زیر لوای کفر و ظلم زندگی کنند.

در سوره بقره، آیه 185 خداوند فرموده: "روزه واجب در ماه رمضان است. ماهی که قرآن به عنوان راهنمای مردم و نشانه های هدایت و جدا کننده ی حق از باطل در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در سفر نباشدباید آن را روزه بدارد. و آن کس که بیمار یا در سفر است باید روزهای دیگری را به همان مقدار روزه بگیرد. خداوند آسایش شما را می خواهد نه زحمت شما را. هدف این است که این روزها را تکمیل کنید و خدا را به خاطر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ شمارید. باشد که شکرگزاری کنید."

اگر ما مسلمانیم و خدا را می پرستیم باید برای دستوراتش ارزش و حرمت قائل باشیم. روزه خواری علنی یک مسلمان در ماه مبارک رمضان، به معنی دشمنی آشکار با خداوند است. چرا که گناهانی که از انسان سر می زند معمولا در خلوت است و کسی گناهش را در ملا عام جار نمی زند. روزه خواری در ماه رمضان نیز همین است. اگر علنی شد به مثابه این است که فرد دارد گناهش را آشکارا فریاد می زند و گناه همان نافرمانی از دستورات حق است و وقتی که آشکارا شد نوعی مبارزه با خالق است. و حواسمان باشد که لایَضِلُّ رَبّی وَ لایَنسی..."پروردگار هرگز گمراه نمی شود و فراموش نمی کند."

 


90/4/2
2:19 عصر

پرسید: 'چرا میخندی؟' گفتم: ' تو کچلی!؟ من نمیدانستم !!'

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، زندگی شهید چمران

بسم الله الرحمن الرحیم

مدت زیادی نیست که شهید چمران ذهن مرا به خود مشغول کرده است. شاید حدود یک سال و اندی باشد که به طور جدی درگیر سیره و زندگی اش شده ام. و شاید کمتر روزی باشد که چهره اش در ذهنم نقش نبندد. حدود چند ماهی است که قسمتی از وصیتنامه شهید چمران را میخوانم و میخوانم. هر جمله اش را که می خوانم مکث می کنم و روی آن فکر می کنم. در طول روز مرتب به حرف های وصیتنامه اش و به آنچه از او می دانم فکر می کنم. امروز که طبق عادت معمول به سایت چارقد سر زدم، مطلبی از خاطرات همسر شهید چمران را در سایت دیدم و خواندم. با عنوان دخترک بیروتی، مرد ایرانی. البته اول این عنوان را ندیدم. فقط در متن عبارت دخترک بیروتی خیلی نظرم را جلب کرد و با خودم گفتم یعنی چه؟ دخترک بیروتی، دخترک بیروتی. اصلا کامنت بگذارم و بگویم دخترک بیروتی یعنی چه! ولی بعد گفتم مطلب را بخوان تا اشراف داشته باشی به متن. وقتی خواندم و تازه فهمیدم که همسر شهید چمران بیست سال از او کوچکتر بوده فهمیدم که دخترک بیروتی عبارت همچین نامناسبی هم نیست.

ظاهرا دخترک بیروتی قصه، حجاب درست و درمانی هم نداشته است! چمران با آن عظمت عاشق یک دختر بیست سال کوچکتر که حجاب هم نداشته می شود. البته دختر بیروتی شاعر بوده و در مدح اهل بیت شعر می گفته است. و ظاهرا شهید چمران معرفت و پاکی درونی این دختر را تشخیص داده بوده است و تصمیم گرفته این شعله ی کم سو را به دریای نورانی اهل بیت طهارت وصل کند و اکنون پس از گذشت نزدیک به چند دهه از شهادتش، حجاب این خانم نشان دهنده ی موفقیت چمران است.

خلاصه خیلی تعجب کردم. یاد این افتادم که از کسی شنیدم که می گفت حضرت خدیجه(س) قبل از ازدواجش با پیامبر(ص) ازدواج دیگری نداشته است زیرا از شأن پیامبر(ص) به دور است که زنش قبلا زن کسی دیگر بوده باشد.!!!! جالب است که اینچنین آدمهایی درست و حسابی هم فکر نمی کنند که از کل زنان پیامبر(ص) فقط یک نفر آن هم عایشه دختر 9 ساله ای بوده است. بقیه همه قبل از آنکه به عقد ایشان دربیایند ازدواج کرده بودند. پس این چطور با شأن ساختگی ذهن شما سازگار است؟؟؟

چون خود طرف عقاید عجیب و غریب دارد، چون زنش را مثل یک کالا از آنِ خودش می داند فکر میکند اینکه زنش قبلا ازدواج نکرده باشد، یک مزیت بسیار والایی برایش محسوب می شود. اکثر اینگونه عقاید هم در ما زنان و مردان ایرانی پررنگ است و بومی است و ریشه اسلامی ندارد. حالا عقایدت مال خودت چرا دیگر برای بزرگان اسلام هم شأن و خط و نشان می کشی؟

چمران ولی از اینگونه قید و بندها آزاد بوده است. ایرانی بود ولی به این فکر نمی کرد که اگر من با این دختر کم سن و سالی که عالم او را بدون حجاب دیده اند، ازدواج کنم پشت سرم این حرف و آن حرف را می زنندو در شأن من نیست و .... مهم عشقی است که مخلوط با عشق الله به وجود آید و برای بیشتر پر زدن سوی الله امتداد یابد.

ریزنکته های زندگی شهید چمران سرمشق بزرگی میتواند باشد که باید هر روز از روی آن نوشت. و اما غاده، از زندگی اش زیاد نمی دانم اما خوب میتوانم درکش کنم. 

در متن مطلب آمده است که:

((دو ماه بعد از ازدواجمان دوستم گفت: «یک چیز برایم روشن نشد! تو خیلی از ظاهر خواستگارهایت ایراد می‌گرفتی، چطور با او که مو نداشت ازدواج کردی؟» .... آن روز به محض بازکردن در خانه، شروع کردم به خندیدن، آنقدر که اشک از چشمانم جاری شد. پرسید: "چرا می‌خندی؟" گفتم: " تو کچلی!؟ من نمی‌دانستم !!"))

غاده دختر یک تاجر پولدار بیروتی است که دارای تحصیلات است و عشق به اهل بیت دارد. تحصیلات و شغل پدر و شرایط زندگی اش طوری است که دنبال یک مرد ایده آل خودش از هر نظر می گردد. ناگهان سروکله چمران پیدا می شود. نوری که در وجود چمران است غاده را به خودش جذب می کند و با ردگیری همان نور غاده به سرچشمه نور نزدیک تر می شود.

وقتی الله بخواهد تمایلات ظاهری و هر چه متعلقات مادی است و هرچه ساخته و بافته ی ذهن پریشان ماست از کار می افتد. تا آنجا که حتی در زمان انتخاب شریک زندگی، ظاهر طرف را هم نمی بینی و فقط روح و فقط باطن و فقط نور.

واقعیت این است که ما زندگیمان را خودمان می سازیم. مسیر پرواز یا سقوطمان را خودمان انتخاب می کنیم. لیدر و سرپرست و رهنما را خودمان بر می گزینیم. و همسفر را خودمان انتخاب می کنیم. و اینجاست که سنت های الهی و قوانینش یک یک به یک با توجه به انتخاب های ما بر ما نازل و وارد می شود.

از پای سیستم با شتاب بلند شده ام، در همان حالت بهت و حیرت زدگی می گویم مادر همسر شهید چمران بیست سال از او کوچکتر بوده حجاب هم نداشته است و بلند می خندم. مادرم به من زل زده و متعجب است، بعد سرش را برگردانده می گوید به زندگی مردم چکار داری؟ لا تجسسوا. می گویم مردم زندگیشان روی آنتن می چرخد، من کاری ندارم. یاد حرف قدیمی و همیشگی مادرم می افتم.... به این فکر می کنم که همه ایرادها بهانه است........ دنبال نور باید گشت.


90/3/25
4:22 عصر

دلتنگی برای یک مجله حتی!

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

مثل اکثر اوقاتی که وارد این جامعه مجازی می شوم و پایه س ثابت برخی سایت ها و وبلاگ ها هستم که شاید شمارششان به ده انگشت نرسد، امروز هم مثل گذشته به سایت مجله الکترونیکی چارقد سر زدم.

چند وقتی است که هرگاه به چارقد سر میزنم، چارقد در من آن شور و شوق گذشته را زنده نمی کند. اولین باری که چارقد را دیدم برداشتم با یک کنکاش دقیق در مجله این بود که مجله ای است که توسط یک عده از خانم های جوان حزب اللهی اداره می شود. دلم می خواست با مجله همکاری کنم و بعدها می دیدم که دختران جوان و حزب اللهی و دغدغه مند دیگری هم هستند که مجله را می پسندند و تمایل به همکاری دارند. ماجرای همکاری من هم از زمانی شروع شد که سردبیر دنبال یک مصاحبه با مسئول ارگان خاصی می گشت و مصاحبه ای که خودشان قرار گذاشته بودند کنسل شده بود. الله بختکی قرعه به نام من افتاد و دست به دست پیگیری دسترسی پیدا کردن به مسئول مورد نظر گشت و گشت تا به من رسید و مصاحبه را برای مجله انجام دادم.

سر انجام همین مصاحبه بود که تلفنی با سردبیر چارقد صحبت کردم و آشنا شدیم و اسممان رفت جزء هیات تحریریه چارقد. مجله یک سری نویسنده دارد و عده ی کمی هم اعضای هیات تحریریه هستند.

داشتم می گفتم امروز که طبق عادت معمول سایت مجله را باز کردم بیشتر از همیشه غصه ام گرفت. با خودم گفتم ای بابا، نشد که بشود. من همان چارقد قبلی را می خواهم. در صفحه اول و اصلی هر چه عکس بود (به جز یکی دوتا) همه از عروسی کیت پرنسس ایتالیا که امل است یا نیست به ما چه، از دختری که مانتویش مانتو نیست و لباس شب است و آرایش صورت و مدل مویش مناسب مراسم آنچنانی و عکس چهار زن هالیوودی با فرم مخصوص هالیوود و ناخن های لاک زده یکی دیگر و آخر هم کاریکاتوری که شاید صدسال هم نمیدیدم که خیلی بدم آمد در مطلب چادر، میخی بر....

خلاصه دلم برای چارقدی که قبلا سر می زدم که انگار یک چارچوب خاص برایش تعریف کرده بودند، که حس می کردم در این جامعه ی مجازی که هر چه سایت هست برای آن وری ها هست! یک جایی پیدا شده که به غربت دختران محجبه تا حدی مَحرم باشد.

با مدیر مسئول چارقد هم در آخرین جلسه صحبت شد که برای چارقد باید چارچوب تعیین شود. برای مطالب، عکس ها، مخاطب، هدف چارقد و ... . قرار بود جلساتی برگزار شود و بررسی گردد اما خبری نشد.

با این اوصاف هر چه بیشتر زمان می گذرد خودم را برای دل کندن از آن ذهنیت خاصی که از این مجله داشتم آماده تر می بینم. دیگر چارقد آن چارقد گذشته نیست. چارقدی که دختران محجبه و فهیم و انقلابی و دغدغه مند و فعال در آن قلم می زدند و سایت را از آن خود می دانستند و خوشحال بودند که جایی هست که حتی نگاهی گذرا هم که در مطالب و عکس های آن میندازی به راحتی خط مشی نویسندگان و منطق و گرایش و دینشان دستت می آید.

به نظر من از نظر بصری چارقد دارد به خطا می رود و باید برای از بین نرفتن شأن مجله فکری کرد.


90/3/17
2:56 عصر

مردانِ مَـرد، فروزش-توفیقیان-محبی و اصحاب الحسین

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر

بسم الله الرحمن الرحیم

در همایش سه روزه وبلاگ نویسان گروه هنری حنانه برنامه ای را اجرا کردند که برای آن بسیار هم زحمت کشیده بودند. اما برخی از سرودهایی که خوانده شد با صداهای زیر و بم و با کشش های خاصی همراه بود که قطعا از نظر  مراجع شنیدن آن، برای مردان نامحرم حرام است. بحث لیدر گروه بماند که من اگر مذکر بودم قطعا سر این برنامه سالن را ترک می کردم و پس از اتمام باز می گشتم.

زمان اجرای این گروه حنانه، اول از نحوه لیدری حاج خانوم گروه بسیار تعجب کردم. بعد از این در حیرت ماندم که یک گروه به ظاهر محجبه چرا اینقدر به صداهایشان جلوی نامحرمان مدل و اطوار و کشش و .. می دهند. دوستم نیز با من هم عقیده بود و مدتی را در این باره بحث کردیم و بعد به صندلی های قسمت آقایان نگاه کردیم و به هم گفتیم پس چرا این ها همه نشسته اند؟ مذهبی هستند دیگر؟ چطور مذهبی هستند که شنیدن صدای زنان آن هم با حرمت به این تابلویی! را برای خود مجاز می دانند. اجرای گروه که تمام شد و چراغ ها روشن شد پس از حدود یک دقیقه دیدم که حدود 15_20 نفری از برادران از بیرون سالن وارد شدند و به سمت صندلی هایشان دارند بر می گردند و همین جا با سمیه به هم نگاهی کردیم و گفتم احسنت لاقل ته دلمان قرص شد که هنوز هستند کسانی که به اعتقادات عمل هم بکنند نه فقط حرف و نوشته باشد.و القصه اینکه برخی فضیلت های اخلاقی و درجه های ایمانی در افراد هست که از آنها همت، باکری، رجایی، باهنر، دیالمه، چمران و حتی حضرت روح الله حمینی را می سازد. و منظورم از عنوان مردان مرد همین ها بودند که مطمئنم در خیلی مسائل دیگر هم به همین ظرافت و دقت عمل می کنند.

و مورد دیگر هم همان خبر اخیر در مورد مجروح شدن امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران است. برای شفا و سلامتی ایشان به درگاه خداوند دعا کردم. که امروزه در همین شهر ما چنین افرادی کم هستند که از جانشان بگذرند و جان دیگری را نجات بدهند. این هم یادآور دیگری بود برایم از ایثار و از خودگذشتگی و ایمان شهدایی که نباید آنها را به گفته خالق، مرده پنداریم که نزد خودش روزی می خورند... ایشان(حجة الاسلام فروزش) را جانباز امر به معروف نامیده اند، یاد شهید هادی محبی افتادم که زمانی که ما دبیرستانی بودیم، ایشان در ماه رمضان به یکی از جوانان محل گفته بود که در ماه مبارک سیگار نکش و او هم با همین شیشه نوشابه ای که حجت الاسلام فرزاد فروزش را جانباز کردند به گردن ایشان زد و درجا شهیدش نمود.و یا شهید مهندس محمود توفیقیان که در حین امر به معروف و نهی از منکر به شهادت رسید. و اینها که با این مظلومیت و فقط برای یک تذکر قرآنی که همان یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر می باشد، از این دنیا رخت بر می بندند همان اصحاب الحسین هستند چراکه امام حسین (ع) نیز فرمود برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده ام. هر روز در زیارت عاشورا می خوانیم که السلام علی الحسین و .... و علی اصحاب الحسین و علی اصحاب الحسین.

پی نوشت:

_بماند که اگر به من باشد کمکی که به این دو زن می کردم این بود که به پلیس تلفن می زدم و اطلاعات کامل می دادم و خودم اقدام نمی کردم ولی در صحنه می ماندم تا پلیس برسد. (اگر نمی رسید دیگر نمیدانم این را باید همان لحظه در موقعیتش بود و دید.!) چرا که از نحوه پوشش زنان خیلی چیزها دستگیر انسان می شود و اگر تشخیص بدهم که قضیه مسئله ی درون گروهی بین این گروه های لامذهب است، تشخیص من این است که از جان نباید مایه گذاشت. چون تجربه اش را دارم و به چشم دیده ام که هنگامی که بخواهی یکی از این زن ها را از دست به اصطلاح اراذلی که معمولا قبلا دوستشان محسوب میشده و نه اراذل، نجات بدهی از همان اراذل یا توهین می شنوی و یا سلاح سردشان را به دست می گیرند. و آن زنان هم برایشان معمولا فرقی ندارد که به سر ناجی چه بلایی بیاید.!  اینها ارزش جان گذاشتن ندارند. ولی در موراد غیر، و مخصوصا امر به معروف و نهی از منکر برای الله تعالی از جان هم باید گذشت. انشاءالله که درجه ایمانمان به این گونه ایثارها و گذشت ها برسد.


89/11/4
12:25 عصر

بحران سی سالگی

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، بحران سی سالگی

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج آقا مرتضی آقاتهرانی در یکی از موعظه های اخیرشان می فرمودند: امام صادق علیه السلام فرمودند: چهار مساله را زیربنای زندگی و فعالیتم قرار دادم. دو موردش این بود که اول فهمیدم کار مرا کسی انجام نخواهد داد، پس خود مجاهده کردم و در پی انجام کارهایم تلاش کردم. دوم: فهمیدم کسی نمی تواند روزی مرا بخورد، پس مطمئن شدم. حاج آقا آقاتهرانی گفتند که کسی روزی کسی را نمی تواند بخورد. هر کس در هر جایگاهی که هست روزی اش بوده، پس شما باید روزی خودتان را از خدا طلب کنید و در فکر اینکه چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد و تو در آن موقعیت نیستی و آن جایگاه را نداری، نباشید. هر چه می خواهید از خدا طلب کنید و بخواهید.

مقاله ی جالبی خواندم که شاید بتوان با بحث بالا آن را مرتبط کرد. این مقاله در مورد بحران سی سالگی بود که ظاهرا همه آدمهای دنیا دچار آن می شوند. اتفاقا نویسنده ی مقاله هم یک روانشناس غربی بود. ظاهرا انسان معاصر در سن سی سالگی در مورد گذشته و فعالیت هایی که تا به حال داشته تامل می کند. در سی سالگی انسان در حقیقت به یک محاسبه کلی از خود و اینکه عمرش را تا کنون چگونه صرف کرده می پردازد. و به این می اندیشد که به چه چیزهایی از اهداف زندگی اش دست پیدا کرده، چه موقعیت هایی را از دست داده، کدام موهبت ها و نعمت هایی که داشته را از دست داده و به کدام اهدافش نرسیده است. علاوه بر این بررسی به بررسی و موشکافی علل آن هم می پردازد.

البته ناگفته نماند که برخی افراد هم هستند که اصلا در هیچ سنی محاسبه برایشان مفهومی ندارد. بعضی ها هم شاید 4-5 سالی زودتر عقلشان به انجام این محاسبات قد دهد در هر صورت اصل مطلب این است که محاسبات سن سی سالگی، غالب افراد را به نوعی دچار سرخوردگی و ناراحتی می کند. بعضی افراد به نظر خودشان واقعا در آن سی سال کم گذاشته اند و الان که محاسبه می کنند از این بابت بسیار ناراحت می شوند و حتی مدتی گوشه عزلت برمی گزینند. اما واقعیت این است همین که انسان پی به کم کاری هایش می برد جای جبران دارد. و اصولا هم اکثر آدمها در محاسبه سی سال اول عمرشان رضایت کامل ندارند چرا که انسان، کامل نیست و همین کامل نبودن باعث انجام اشتباهات می شود.

با تمام این اوصاف در این محاسبات آنچه را که داریم و با تلاش و کوشش به دست آورده ایم باید شکر آن را به جا آورد و آنچه را که احساس می کنیم در این سی سال کم گذاشته ایم باید با توجه به دو مطلب در برخورد با آن منطقی باشیم. اول اینکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. و خداوند فرمود از تو حرکت از من برکت. پس با توکل بر خدا باید جلو رفت و برای رسیدن به آنها تلاش نمود. نتیجه را هم همیشه به خدا واگذار کنیم. دوم: با توجه به آن حدیث حضرت امام صادق علیه السلام که در اول مطلب ذکر شد، بدانیم که آنچه را دیگران دارند و ما نداریم، روزیشان بوده و اگر دلمان موقعیتی را می خواهد بدون توجه به داشته های دیگران و اینکه چرا دیگران فلان موقعیت را دارند و من ندارم، هر چه می خواهیم را ازخدا طلب کنیم. تلاش کنیم، دعا کنیم و توکل کنیم.

مطلب آخر هم که کسی به طور واضح به ما نگفت، اما من به تمام کسانی که در شروع دهه سوم عمرشان هستند می گویم این است که برای آنکه در محاسبات سه دهه اول عمرتان رضایت نسبی داشته باشید باید یک الگوی حساب شده برای خود ترسیم کنید که این الگو به طور کلی شامل دو وادی دنیا و آخرتتان باشد. برای آخرت برنامه ی انجام واجبات و ترک محرمات به طور کلی، و در کنار آن هر گونه فعالیت خدا پسندانه را پی گیری کنید و برای دنیا در زمینه ی تحصیل،تلاش برای رسیدن به شغل مورد نظر و تشکیل خانواده تا قبل از اتمام دهه سوم، برنامه ریزی جدی داشته باشید. لازم به ذکر است که تلاش برای زمان بندی ترتیب پی گیری موارد گفته شده بنابر علاقه و یا نیاز افراد است و اولیت بندی آن در افراد مختلف متفاوت است.

پی نوشت:
_با وجود آنکه هنوز در دهه سوم زندگی هستم ولی از بزرگتر ها تقاضا دارم تجربیاتشان را در مورد دهه چهارم، در اختیار ما قرار بدهند.
_گاهی وقتها واقعا دست و دلم به نوشتن نمی رود.
_بعضی کامنت های دریافت شده، بسیار عجیب هستند.!
_فالله خیر حافظا و هو ارحم الرحمین


89/9/6
9:21 عصر

حکم شرعی گوش کردن به لالایی تیتراژ پایاتی سریال مختارنامه

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی

بسم الله

بر طبق احادیث و روایات موجود از ائمه اطهار آوارخوانی زنان در صورتی که مرد نامحرم صدایشان را بشنود حرام است. و همچنین برای مرد یا مردانی که به آواز زن نامحرمی گوش بدهند حرام است. آواز خوانی اینجا منظور با صدایی غیر از صدای معمولِ صحبت کردن، متنی را زنی بخواند. در همین صحبت کردن معمولی اش هم، طبق آیه قرآن در سوره احزاب خداوند می فرماید زنان به گونه ای سخن نگویند که باعث ایجاد مرض در دل نامحرمان و بیمار دلان شود. در سوره احزاب خداوند می فرماید: ای زنان پیغمبر شما همچون سایر زنان نیستید - اگر پرهیزکار باشید - مواظب باشید که در سخن نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن بگوئید(سوره احزاب/آیات 32 و 33). این حکم سخن گفتن معمولی اش است. حال خواندن متنی چه به قصد و نیت ریبه و لذت، چه با عنوان مرثیه خوانی و چه با عنوان مولودی و یا مداحی توسط زنان اگر مردان نامحرم بشنوند هم برای زن و هم برای مرد حرام است.

در تیتراژ پایانی سریال مختارنامه که خانمی به اصطلاح لالایی می خواند حکمش بماند بینکم و بین الله و از مرجع تقلیدتان هم سوالی بکنید!!!!! اما بعد، اخبار 20:30، تاریخ شنبه 6 آذر بسیار جالب و عجیب و سوال برانگیز بود که با خواننده آن لالایی کذایی توسط ریاست صدا و سیما مصاحبه می شود و در حالی که صحنه هایی از قسمت های مختارنامه و همزمان مصاحبه آقای ضزغامی با این خانم پخش می شود به طور واضح، صدای مرثیه خانی به قول خودشان یا همان آوازخوانی یک زن هم ملودی آن تصاویر است.

حرام حرام حرام است.....

چون آن خانم عرب است پخش صدایش به همراه تصویرش و شنیدن لالایی گیرم که مرثیه باشد؛ توسط میلیونها مرد نامحرم حلال شد؟ یا چون چادر به سر کرده و حجاب دارد شنیدن صدایش حلال است؟ یا چون عده ای گفتند آن لالایی کذایی را یک خواننده زن نامسلمان خوانده برای اثباتش که نه مسلمان بوده پخش تصویر به همراه صدای ایشان حلال شد؟ یا چون سریال مختارنامه صحنه هایی از کربلا را به تصویر می کشد، و یا یک سریال مذهبی است که صدا و سیما هشت سال روی آن کار کرده و پروژه مهمی بوده، اینگونه صدای زنی را پخش کردن و شنیدنش حلال است؟؟؟؟

 

  

  

  

    به عنوان نمونه پاسخ حضرت آیت الله مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید، به مساله آوازخوانی و شنیدن صدای زنان

 شنیدن آواز زن توسط مرد نامحرم
شنیدن صدای آواز زن برای مرد نامحرم چه حکمی دارد ؟
حرام است.
 گوش دادن مرد به موسیقیهایی که توسط زنان خوانده شده است
آیا گوش دادن به موسیقیهای که زنان می خوانند ولی آرام هستند و مناسب مجالس فساد نیستند هم اشکال دارد؟
حرام است.
 گوش دادن به صدای خواننده زن
به نام خدا و با عرض سلام آیا گوش کردن به ترانه خوانده شده توسط خواننده زن چنانچه آن خواننده پیر باشد جایز است و همچنین آیا مصافحه کردن با آنان ایرادی دارد؟
هر دو مورد حرام است
 اجرای سرود توسط بانوان
اجرای سرود توسط بانوان در مراسم اعیاد مذهبی چه حکمی دارد.
جایز نیست.
آوازخوانی و موسیقی بانوان
نظر به ابهامات و پرسشهایى که در خصوص چگونگى مواجه افکار عمومى با موسیقى و آواز زنان مطرح است، سؤالات ذیل تقدیم حضور مى گردد.
1ـ اجراى آواز بانوان به صورت تک خوانى و هم آوایى چه حکمى دارد؟
2ـ پرداختن زنان به موسیقى و آواز تا چه حد مجاز مى باشد؟
3ـ آواز بانوان به چه نحوى و در چه مکانهایى مجاز مى باشد؟
4ـ آیا پخش و انتشار موسیقى و آواز بانوان مجاز است؟
جواب 1 تا آخر: کلیّه آهنگها و صداهایى که مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غیر آن جایز است، و فرقى در این قسمت میان مرد و زن نیست، ولى خوانندگى نوع مباح براى زنان در صورتى جایز است که مجلس مخصوص به جنس خودشان باشد. خواه دسته جمعى بخوانند، یا به تنهایى. جوانان عزیز باید توجّه داشته باشند که سیل تهاجم فرهنگى غرب نباید ما را مرعوب سازد، و تصوّر کنیم ما باید خود و احکام دین خود را بر فرهنگ آنها تطبیق دهیم; زیرا فرهنگ غرب گام به گام جوانان را به سوى ابتذال کامل پیش مى برد، و آنها را از درون تهى مى سازد، و به این ترتیب هر گونه مانع را که بر سر راه مطامع آنهاست بر مى دارد.

پی نوشت:
_ علاوه بر همه ی اینها حجت، نظر و فتوایِ مرجع تقلیدِ هر مسلمان است.
_صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
_گاهی وقتها برای خواندن یک متن و جذب مخاطب، تیتر جنجالی(تیتر قبلی) نیاز است.


89/8/6
2:18 عصر

پیامک های امت حزب الله در ایام حضور نداشتن امام خامنه ای درتهران

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، پیامک های حزب الله در نبود امام خامنه ای در تهران

بسم الله

پیامک هایی در این روزها که امام خامنه ای به قم سفر کرده اند و در تهران حضور نداشتند؛ بین بچه حزب اللهی ها ردو بدل می شد. از جمله:

_اینجا تهران... پنجمین شب بدون حضرت ماه.
شهر به نفس نفس افتاده، آقا جان برگرد.! لبیک یا خامنه ای.

_گفتند که عاشقی و دیوانه نه ای
در باب خیال و خم ابروی که ای
گفتند بگو؛ به قصد غربت گفتم
سید علی الحسینی الخامنه ای

_شهر تهران چو کنون از دل و دلبر خالی است
عشق برگرد که حال من و دل طوفانی است
وقت آن است که با حضرت حافظ خوانیم
ماه این هفته برون رفت و به چشمم سالی است. لبیک یا خامنه ای

_خشک سالی شده ای بارش باران برگرد
جانشینِ خَلَف پیر جماران برگرد
نَفَست، حافظِ این شهرِ گناه آلود است
نازنین رهبر ما زود به تهران برگرد. لبیک یا خامنه ای

پی نوشت:
پیامک های غیر از اینها را کامنت بگذارید اضافه میکنم. با تشکر.!


89/7/23
11:8 عصر

دو قسمت مختارنامه!

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، مختارنامه

بسم الله

مختار، سرباز خوبی برای امیرش نبود و سردار خوبی هم، برای امامش نبود. مختار، مردِ جهاد نبود. مختار، مردِ سرکوب بود. تا اینجا برداشتم این است که مختار، خودش، امیرِ خودش بود و البته در ایمانش هم صاف و زلال نبود. گاهی از ولی و امامش، عقب تر بود؛ مثلا در هنگام جنگ امام حسن علیه السلام با معاوبه امام را همراهی نکرد. و گاهی از امامش، جلوتر بود؛ مثلا در همان قضیه معروفِ قیامِ مختار، که در این زمان هم از امام زمانش، حضرت امام سجاد علیه السلام، جلو تر رفت.

مختار، برای من و تو الگوی مناسبی نیست. الگوی ما ابوذر راستگو است. الگوی ما اویس قرنی است. الگوی ما عمار یاسر است. الگوی ما، مالک اشتر است. مختار هم درس عبرتی برای ماست؛ همانطور که تلحه و زبیر عبرت هستند.

پی نوشت:
منتظر سریال مختارنامه بودیم. اما در همان قسمت اول یخ کردیم آن زمان که آنخماهو!! در توضیحات اولیه در شروع قسمت اول سریال، حضرت امام علی علیه اسلام، جانشین برحق پیغمبر صلی الله علیه و امام اول را خلیفه چهارم خطاب کرد. جناب آقای میرباقری و دست اندرکاران ساخت سریال، آیا فیلم و سریال را برای نشان دادن حقیقت ها می سازیم یا برای خوش آمد تعداد بیشتری از مخاطبان؟؟؟ جهت اطلاع می گویم ، امام علی علیه السلام، سید الوصیین و امام اول و اولین جانشین برحق پیامبر هستند. لطفا این قسمت از توضیحات شروع سریال را تصحیح کنید تا حضرتش از شما خوشنود باشند. شما دیگر در مظلومیت علی (ع) نقشی ایفا نکنید.
 


89/4/13
12:32 عصر

داستان پردازان دروغگو

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های اجتماعی، دروغ و مذمت آن در احادیث، دروغ و عواقب آن

بسم الله
دو سال پیش، از طریق اینترنت با یک بنده خدایی دوست شدم. بعد از مدتی تلفنی هم آشنا شدیم. جواب کنکور که آمد متوجه شدم که به طور اتفاقی همان دانشگاهی را انتخاب کرده ام که این بنده خدا هم آنجا درس می خواند. اگرچه رشته تحصیلی و پایه تحصیلی مان یکی نبود ولی خب بعضی وقتها در دانشگاه می دیدمش و زمانی را هر چند کوتاه با هم می گذراندیم. یک سالی گذشت. همه زندگی ها مشکلات دارند اما بزرگ و کوچک است و گاهی حتی مشکلات زندگی ها با هم قابل مقایسه نیستند . این بنده خدا از نظر عاطفی زندگی سختی داشت و هر چه هم زمان می گذشت، زندگی او هم سخت تر می شد. البته به نظر من ما آدمها هم در بدتر یا بهتر کردن اوضاع زندگی خود، نقش صد در صد داریم. اما به هر حال در عمل،از یک دختر تنها با آن همه مشکلات عاطفی و کمبودها توقع زیادی نباید داشت. بگذریم، اصل مطلب اینکه چند مورد برای ازدواجش پیش آمده بود و متاسفانه به دلیل رفتار های بد از جمله دروغ گویی و غیره به هم خورده بود. من هم که کلا چند وقتی از همه جا بیخبر بودم. تا آنکه چند وقت پیش که به وبلاگش سر زدم دیدم که کلا ضد عقیده و غیره وذلک قبلی اش شده و اتفاقا با نظام و حزب الله و این جریانات هم کج افتاده است. من که تا حدودی در جریان زندگی اش و اتفاقات آن بودم می دانم که یکی از بزرگترین مقصر های ایجاد این طرز فکر و اندیشه پسرانی بودند که با ظاهر مذهبی و سخنان مذهبی ترشان، با شالوده دروغ، بنایی را برای او ساختند و بنای دروغ سست است و دیر یا زود فرو خواهد ریخت. اما کسی که اینجا ضربه می خورد دختری است که با تمام صافی و صداقت دلبسته می شود و بعد از پی بردن به واقعیت، خود به خود به هم میریزد. گاهی از نظر عاطفی و گاهی هم حتی از نظر عقیدتی مثل همین دوست فوق الذکر من. بعد از خواندن وبلاگش ناراحت شدم و می دانم که عوض کردن نظرش هم تقریبا امکان پذیر نیست. آیا واقعا افراد دروغگو که با برنامه ریزی برای رسیدن به هدف مورد نظر خود، داستان می سازند، در پیشگاه خدا جوابی برای رفتار خود و عواقبش دارند؟!
پی نوشت:
احادیث فراوانی در مزمت دروغ از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام داریم، می فرمایند: ((دروغ فسق و دروغگو فاسق است.دروغگو ایمان نداردو دروغ از قمار بدتر است.دروغگو دشمن خداست. دروغ از شراب بدتر است. خدای متعال دروغگو را لعنت می کند. دروغ مخرب ایمان است. دروغگو مروتش از همه خلق کمتر است. دروغگو به عذابی مخصوص در قبر گرفتار خواهد شد.دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از انسان است.))
باشد که چون صحابه پیغمبر -صلی الله علیه- اباذرِ راستگو، مسلمان باشیم.


<      1   2